دستاوردهای شگرف انقلاب اسلامی(4)
دستاوردهای شگرف انقلاب اسلامی(4)
بدون شك سواد و سوادآموزي يكي از مهمترين مقدمات رشد، توسعه و ارتقاي فرهنگي هر كشور است. توانايي خواندن و نوشتن از نعمتهاي بزرگي است كه خداوند قادر متعال به انسانها ارزاني داشته است. اين توانايي است كه انسان را با گذشته، حال و آينده پيوند ميدهد و موجبات ثبت و ضبط وانتقال تجربيات، دانش و مهارت در جوامع انساني است. به همين دليل پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، كه بحقّ بايد آن را يك انقلاب فرهنگي عظيم دانست، مسأله محو پديده ی شوم بيسوادي مورد توجه انديشمندان و رهبران ارشد سياسي كشور قرار گرفت.
در راس اين انديشمندان، حكيم و فرزانه بزرگ حضرت امام خميني(ره) قرار داشت كه با پيام تاريخي خود در هفتم دي ماه 1358 فرمان مبارزه ی ضربتي با بيسوادي را صادر فرمود. ايشان با ارائه رهنمودي بنيادين مبتني بر تبديل فرهنگ وابسته كشور به فرهنگ مستقل و خودكفا، همه را به مشاركت در اوّلين مرحله اين جهاد عظيم يعني محو بيسوادي دعوت كردند. در پيام ايشان آمده بود :
« بسم الله الرّحمن الرّحيم
ن والقلم و ما يسطرون
ملت شريف ايران شما ميدانيد كه در رژيم گذشته آنچه بر ملت مبارز ايران سايه افكنده بود علاوه بر ديكتاتوري و ظلم، تبليغات بيمحتوا و هيچ را همه چيز جلوه دادن بود. ملتي كه در همه ابعاد از حوائج اوّليه محروم بود، وانمود ميشد كه در اوج ترقي است. از جمله حوائج اوّليه براي هر ملتي بهداشت و مسكن، بلكه مهمتر از آنها آموزش براي همگان است. مع الاسف كشور ما وارث مردمي است كه از اين نعمت بزرگ در رژيم سابق محروم و اكثر افراد كشور ما از نوشتن و خواندن برخوردار نيستند- چه برسد به آموزش عالي- مايه بسي خجالت است كه در كشوري كه مهد علم و ادب بوده و در سايه اسلام زندگي ميكند، كه طلب علم را فريضه دانسته است از نوشتن و خواندن محروم باشد.
ما بايد در برنامه ی دراز مدت، فرهنگ وابسته ی كشورمان را به فرهنگ مستقل و خودكفا تبديل كنيم و اكنون بدون از دست دادن وقت و بدون تشريفات خسته كننده براي مبارزه با بيسوادي به طور ضربتي و بسيج عمومي قيام كنيد تا ان شاءا... در آيندهاي نزديك هر ايراني نوشتن و خواندن ابتدايي را آموخته باشد. براي اين امر لازم است تمام بيسوادان براي يادگيري و تمام خواهران و برادران باسواد براي ياد دادن به پا خيزند و وزارت آموزش و پرورش با تمام امكانات به پا خيزد و از كاغذ بازي و تشريفات اداري بپرهيزد. برادران و خواهران ايماني براي رفع اين نقيصه ی دردآور بسيج شويد و ريشه ی اين نقص را از بن بركنيد.
تعليم و تعلم عبادتي است كه خداوند تبارك و تعالي ما را بر آن دعوت فرموده است. ائمه جماعات شهرستانها و روستاها مردم را دعوت نمايند و در مساجد و در تكايا، باسوادان نوشتن و خواندن را به خواهران و برادران خود ياد دهند و منتظر اقدام دولت نباشند و در منازل شخصي اعضاي با سواد خانواده، اعضاي بيسواد را تعليم دهند و بي سوادان از اين امر سرپيچي نكنند.
من از ملت عزيز اميددارم كه با همّت والاي خود بدون فوت وقت، ايران را به صورت مدرسه در آورند و در هر شب و روز، در اوقات بيكاري يكي دو ساعت را صرف اين عمل شريف نمايند. به پا خيزند كه خداوند متعال با شماست. از خداوند تعالي سعادت و سلامت و رفاه ملت شريف را خواستارم.»(1)
اهمّيت اين پيام حضرت امام(ره) وقتي روشنتر ميشود كه توجه داشته باشيم اين پيام، در آن مقطع انقلاب كه مشكلات سياسي اجتماعي زيادي گريبانگير كشور شده بود، صادر شده است.
به دنبال صدور فرمان رهبر كبير انقلاب، علاوه بر تلاش مردمي در منازل خود و همّت باسوادان در جهت سواد آموزي به اعضاي بي سواد خانواده، سازمان نهضت سواد آموزي نيز به صورت مستقل تأسيس شد. اين سازمان كه در آغاز از همكاري و امكانات ساير نهادها و سازمانها و ادارات دولتي استفاده ميكرد، از سال 1361 با تصويب مجلس شوراي اسلامي به وزارت آموزش و پرورش پيوست و اساسنامه آن در سال 1363 به تصويب رسيد.
در نتيجه ی تلاشهاي مردمي و فعّاليتهاي انقلابي و خالصانه آموزشياران نهضت سوادآموزي، در طي دو دهه پس از انقلاب، تحولات چشمگيري در جهت سوادآموزي و ريشه كن كردن بي سوادي به وجود آمد. آمار و ارقام ذیل كه ميزان باسوادي را طي سالهاي قبل و بعد از انقلاب نشان ميدهد، بخوبي روشنگر اين تحول عظيم و چشمگير فرهنگي ميباشد.
براساس اين آمار، باسوادان كشور در سال 1355، معادل 5/47 درصد بوده است. يعني آمار باسوادان كشور از نصف جمعيت واجد شرايط با سوادي نيز كمتر بوده است. ولي در سال 1375 آمار با سوادان كشور به حدود 80 درصد جمعيت واجد شرايط باسوادي رسيده است.
همچنين توجه به آمار باسوادي زنان و مردان و مقايسه آنها با يكديگر نشان ميدهد كه پس از انقلاب ميزان رشد باسوادي در زنان بيشتر شده و در نتيجه فاصله و شكاف بين تعداد مردان باسواد و زنان باسواد كمتر شده است. چرا كه در سال 1355 آمار مردان با سواد كلّ كشور حدود 59 درصد و آمار زنان با سواد كلّ كشور حدود 35 درصد بوده است. يعني آمار مردان با سواد كلّ كشور 24 درصد از زنان با سواد كلّ كشور بيشتر بوده است اما در سال 1375 مشاهده ميشود كه آمار مردان باسواد كلّ كشور حدود 84 درصد و آمار زنان باسواد كلّ كشور حدود 74 درصد بوده است. يعني اختلاف آنها از 25 درصد به 10 درصد كاهش يافته است. اين اختلاف در مورد زنان و مردان با سواد شهري از 19 درصد در سال 1355 به 8 درصد در سال 1375 كاهش يافته است.
آمار و ارقام با سوادي در روستاها نشان از تحول چشمگيرتري در امر مبارزه با بيسوادي دارد. قبل از انقلاب اسلامي و در سال 1355 حدود 70 درصد زنان و مردان روستــــايي بـــيسواد بودهاند، اما در سال 1375 آمار بي سوادان به 30 درصد كاهش يافته است. اين امر در مورد زنان روستايي چشمگيرتر است. زيرا قبل از انقلاب 83 درصد زنان روستايي بي سواد بودهاند، ولي بعد از انقلاب و در سال 1375 اين آمار به 38 درصد كاهش پيدا كرده است. يعني آمار زنان با سواد روستايي 45 درصد افزايش يافته است.
پس از سال 1375 نيز بر ميزان باسوادان كشور افزوده شده و در سال 1379 ميزان باسوادي در كلّ كشور به 4/84 درصد رسيده است كه در مورد مردان 7/88 درصد و در مورد زنان 5/80 درصد بوده است. در اين سال ميزان باسوادي زن و مرد در مناطق روستايي نيز به رقم 4/74 درصد و در مناطق شهري به رقم 3/89 درصد رسيده است.(3)
آمارهای ذیل كه ميزان با سوادان كشور را براساس گروههاي عمدهِ سني نشان ميدهد، حاكي از اين است كه پس از انقلاب اسلامي در باسواد شدن افراد بين 15 تا 64 ساله تحول و رشد چشم گيري به وجود آمده است.
همان طور كه در اين جدول مشاهده ميشود، در همهِ گروههاي سني چه در مناطق شهري و چه در مناطق روستايي شاهد افزايش درصد زنان و مردان باسواد بودهايم. اما اين رشد از سه جهت بيشتر قابل توجه ميباشد.
اوّل اين كه درصد افزايش باسوادي در بين نوجوانان، جوانان و ميانسالان كلّ كشور در طي دهههاي بعد از انقلاب از ساير گروههاي سني بيشتر ميباشد. يعني به باسواد شدن افراد جوان و مولد جامعه توجه بيشتري شده است. ميزان اين افزايش از سال 1365 تا 1375 در مورد كودكان 10 درصد، نوجوانان 11درصد، جوانان 18 درصد، ميانسالان 26 درصد و بزرگسالان 6 درصد ميباشد.
دوم اين كه درصد افزايش باسوادي نوجوانان، جوانان و ميانسالان در مناطق روستايي نسبت به مناطق شهري بيشتر ميباشد. براي مثال درصد رشد باسوادي در مردان جوان شهري از 1365 تا 1375، حدود 6 درصد، ولي در مورد مردان جوان روستايي حدود 17 درصد بوده است. همچنين درصد رشد باسوادي زنان جوان شهري در اين مدت حدود 15 درصد و در مورد زنان جوان روستايي حدود 37 درصد بوده است. در مورد نوجوانان نيز در صد رشد با سوادي در پسران نوجوان شهري حدود 13درصد، دختران نوجوان شهري حدود 26 درصد بوده است. در مورد ميانسالان نيز درصد رشد باسوادان در مردان ميان سال شهري حدود 16 درصد، زنان ميان سال شهري حدود 27 درصد بوده است.
سوم اين كه درصد افزايش باسوادي در ميان زنان اعم از شهري و روستايي بيش از مردان شهري و روستايي بوده است.اين افزايش در مورد زنان جوان روستايي چشمگيرتر است. چرا كه افزايش درصد باسوادي در مورد مردان جوان شهري حدود 6 درصد، زنان جوان شهري حدود 15درصد، مردان جوان روستايي حدود 17 درصد و زنان جوان روستايي حدود 37 درصد بوده است كه حاكي از توجه و عنايت خاص به آموزش زنان پس از پيروزي انقلاب اسلامي ميباشد.
نهضت سواد آموزي تا سال 1377 حدود 000/400/1 كلاس براي افراد لازم التعليم داير كرده است و در اين راستا تا سال 1377 بيش از 000/000/20 نفر افراد بزرگسال و 000/300/1 نفر افراد لازم التعليم فاقد مدرسه در كلاسهاي آن شركت نمودهاند. با تلاش سازمان نهضت سواد آموزي روند افزايش تعداد بيسوادان از سال 1365 روند نزولي به خود گرفته و به سرعت از تعداد آنان كاسته شده است، به طوري كه از 000/700/14 نفر در سال 1365 به 000/700/10 نفر در سال 1375 تنزل يافته است.(4)
جدول ذيل آمار سواد آموزان تحت پوشش در سال 1377 را بر حسب جنس و منطقه شهري و روستايي نشان ميدهد:
بر خلاف نگرش برخي افراد كه فعّاليتهاي سوادآموزي را پيرآموزي تلقي ميكنند، محور اصلي آموزشهاي نهضت بر روي قشر جوان و مولد جامعه تكيه دارد. به طوري كه آمار نشان ميدهد، متوسط سن سوادآموزان بزرگسال، برابر 6/27 سال ميباشد. به عبارتي ديگر 83 درصد سوادآموزان، كمتر از 40 سال سن دارند.(6)
از سوي ديگر نهضت سوادآموزي براي سوادآموزان تا كنون 100 عنوان كتاب خواندني ساده و مفيد در موضوعات ديني، بهداشتي، اجتماعي، اقتصاد و درآمد، تربيتي و خانوادگي، علمي و كاربردي تهيه و تدوين و در طي چاپهاي متعدد با شمارگان حدود 15 ميليون جلد انتشار داده است.(7) با توجه بهاين كه در اين زمينه معمولاً كتاب مناسب در بازار وجود ندارد، اهمّيت اقدام نهضت سوادآموزي بخوبي روشن ميشود.
به منظور ارتقاي سوادآموزان به سطوح بالاتر و استمرار سوادآموزي و اتصال سوادآموزان به آموزش رسمي، نهضت سوادآموزي ايران قريب به 2 ميليون سوادآموز را در دورههاي پاياني و پنجم آموزش داده است. همچنين تا سال 1376 بيش از 15هزار سوادآموز پس از كسب مدرك پنجم بزرگسال در سطوح بالاتر آموزش رسمي كشور مشغول به تحصيل شدهاند. از سوي ديگر تاكنون صدها سوادآموز در رشتههاي مختلف به دانشگاه و مؤسسات آموزش عالي راه يافتهاند. آمار ذيل دانشجوياني را كه كار خود را از نهضت سواد آموزي شروع كردهاند، در مقاطع مختلف تحصيلي نشان ميدهد: (8)
نهضت سوادآموزي كه خود از دستاوردهاي انقلاب اسلامي ميباشد، علاوه بر فعّاليت گستردهِ خود در زمينه با سواد كردن زنان و مردان بي سواد كشور، فعّاليتهاي چشمگير ديگري نيز داشته است. از جمله: سوادآموزي آوارگان افغاني و عراقي در ايران، انتشار مجله، برنامه راديويي جويبار دانش، انتشار نيم صفحه نوسواد از طريق روزنامه اطلاعات برقراري نمايشگاه كتاب، تجهيز كتابخانههاي عمومي شهري و روستايي به كتب ويژه نوسوادان، برگزاري مسابقه كتابخواني، ارائه خدمات آموزش مكاتبهاي، انجام طرحهاي تحقيقاتي، ارتباط و همكاري با سازمانهاي بينالمللي و منطقهاي مانند يونسكو، يونسيف، صندوق جمعيت سازمان ملل و كميسارياي عالي پناهندگان سازمان ملل.(10)
نهضت سوادآموزي به علت موفقيت چشم گيردر امر سوادآموزي و افزايش قابل توجه در تعداد باسوادان كشور مخصوصاً درمناطق محروم روستايي و نيز ديگر فعّاليتهاي موفقيتآميز خود، توانسته است نشانها و مدالهاي مختلفي را از سازمانهاي جهاني كسب نموده و افتخاري به افتخارات نظام جمهوري اسلامي ايران بيفزايد. برخي از اين نشانها و مدالها عبارتنداز : (11)
- دريافت ديپلم افتخار و جايزه نوما از يونسكو در سال 1369 به دليل تلاشهاي جمهوري اسلامي ايران در گسترش سوادآموزي و مبارزه با بيسوادي و آموزش كودكان لازم التعليم و سوادآموزي بزرگسالان بويژه در مناطق محروم و فاقد محيط آموزشي.
- دريافت نشان افتخار از يونسكو در سال 1377 به دليل راهاندازي مرحله بعد از سوادآموزي، تقويت مهارتهاي خواندن و نوشتن و تشويق فرهنگ مطالعه و ترويج مهارتهاي حرفهاي و اطلاعات عمومي باكيفيت بالا در زمينه مسايل اقتصادي، بهداشتي، آموزش فني و حرفهاي و روابط خانوادگي. در اين سال از ميان 32 كشور از 5 منطقه جهان كه نامزد اخذ جايزه و نشان افتخار سوادآموزي بودند، كشور ما يكي از دو كشور موفق در امر مبارزه با بيسوادي در منطقه آسيا و بود.
- جايزه مالكوم آديشه شيا در سال 1378 كه براي نخستين بار از سوي سازمان يونسكو به جمهوري اسلامي ايران به دليل طرح خدمات مكاتبهاي سازمان نهضت سوادآموزي اعطاء شد. اين جايزه به خاطر نوآوري در برنامهِ پس از سوادآموزي و آموزش مداوم بزرگسالان خصوصاً از طريق آموزش از راه دور اعطاء گرديد. تأكيد اين طرح بر زنان و دختراني كه داراي آموزش پايه بوده و قادر به ادامه تحصيلات نميباشند، بوده است.
پی نوشت:
1. گزارشي از وضعيت سوادآموزي در جمهوري اسلامي ايران، ص 4
2. سالنامه آماري 1370، ص -122 سرشماري عمومي نفوس و مسكن 1375، ص -25 گزارشي از وضعيت سوادآموزي در جمهوري اسلامي ايران، ص10
3. آموزش و پرورش در دولت هفتم، ص48
4. سرشماري عمومي نفوس و مسكن1365، ص -6 سرشماري عمومي نفوس و مسكن 1375، ص 25
5. مروري بردو دهه تلاش براي اعتلاي تعليم و تربيت كشور(77-57)، ص 38
6. همان، ص 43
7. گزارشي از وضعيت سوادآموزي در جمهوري اسلامي ايران، ص 12
8. همان، ص 16
9. همان، ص 12
10. نهضت سوادآموزي.
11. گزارشي از وضعيت سوادآموزي در جمهوري اسلامي ايران، صفحات13تا 24 و ص39
با توجه به سیاست رژیم منحط پهلوی در جهت توسعه فرهنگ شهرنشینی و کمتوجهی به روستاییان و تحقیر روستا و روستایی بودن، در حوزه آموزش نیز دانشاموزان روستایی مورد بیمهری قرار گرفته و از محرومیتهای زیادی برخوردار بودند. در دوران رژیم پهلوی به آموزش روستاییان توجه کافی نشده و امکانات و تسهیلات لازم در این زمینه فراهم نمیشد. کمبود مدرسه و معلم و سایر تجهیزات مورد نیاز در روستاها در دوران رژیم گذشته موجب شده بودکه دانشآموزان روستایی مخصوصاً دانشآموزان دختر، سهم ناچیزی در آموزش کل کشور داشته باشند.
به برکت پیروزی انقلاب اسلامی و با توجه به هدف مقدس نظام جمهوری اسلامی ایران در جهت توجه به اقشار محروم و مستضعف جامعه، وزارت آموزش و پرورش رسیدگی به وضع دانشآموزان مناطق محروم را در اولویتهای اجرایی خود قرار داده و در این راه گامهای بلندی در جهت مدرسهسازی، تأمین معلم و تجهیزات مورد نیاز در روستاها و مناطق محروم برداشته است.
میزان رشد تعداد مدارس روستایی را پس از انقلاب اسلامی نشان میدهد. این رشد و افزایش در مقاطع راهنمایی و دبیرستان کاملاً محسوس و چشمگیر میباشد. برای مثال تعداد مدارس راهنمایی شهری در سال تحصیلی 54-55، 2762 باب بوده است که این رقم در سال تحصیلی 66-67 به 7898 باب رسیده است. یعینی 7/1 برابر شده است. در حالی که در همین مقطع زمانی، تعداد مدارس راهنمایی روستایی از 1527 به 7653 باب رسیده است. یعنی تعداد آن 25 برابر شده است.
به همین ترتیب تعداد مدارس متوسطه شهری در سال تحصیلی 54-55، 1357 باب بوده است که این رقم در سال تحصیلی 66-67 به 2310 باب رسیده است. یعنی 7/1 برابر شده است. در حالی که در همین مقطع زمانی تعداد مدارس متوسطه روستایی از 224 باب به 973 باب رسیده است. یعنی 3/4 برابر شده است.
در زمینه دانشآموزان روستایی نیز پس از انقلاب شاهد افزایش بیشتری نسبت به تعداد دانشآموزان شهری بودهایم. پس از پیروزی انقلاب تعداد دانشآموزان روستایی سهم بیشتری از دانشآموزان کل کشور را به خود اختصاص داده است. در واقع علیرغم توسعه شهرنشینی و مهاجرت روستاییان به شهر و افزایش جمعیت دانشآموزی شهری، شاهد رشد آموزش روستاییان بودهایم، که این امر حاکی از توجه خاص انقلاب اسلامی به امر توسعة آموزش در روستاها بوده است.
همچنین پس از پیروزی انقلاب اسلامیع در راستای توجه به دانشآموزان مناطق محروم، تعداد مدارس شبانهروزی که در مناطق محروم تأسیس و به صورت رایگان به امر نگهداری و آموزش دانشآموزان بیبضاعت میپردازند، در دورة راهنمایی از 65 باب با 6529 دانشآموز در سال 1357، به 836 باب با 755/118 دانشآموز در سال 1377 رسیده است. به عبارت دیگر در طی این مدت تعداد مدارس شبانهروزی حدود 13 برابر و تعداد دانشآموزان آن نزدیک به 19 برابر شده است. در مقطع دبیرستان نیز در سال 1377 تعداد دبیرستانهای شبانهروزی به 833 باب با 321/174 دانشآموز رسیده است. تشکیل دبیرستانهای نمونه دولتی در سراسر کشور با اساسنامه و بودجه خاص برای دانشآموزان مستعد ولی مستضعف در مناطق محروم کشور، از دیگر اقدامات در زمینه توجه به آموزش محرومین میباشد.
در زمینه تغذیه و پوشاک دانشآموزان مناطق محروم نیز، تا سال 1377 حدود 3 میلیون دانشآموز نقاط محروم شامل مناطق مرزی، عشایری، کویری و پراکنده در 460 بخش و منطقه، 100 دهستان و 27000 روستا از تغذیه رایگان، پوشاک و لوازمالتحریر رایگان استفاده مینمایند.
تغییر ارزشها در نظر مردم در ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی از دیگر دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران میباشد. تبدیل برخی از ارزشهای قبل از انقلاب به ضدارزش و یا تعدیل برخی از آنها و همچنین افزودهشدن ارزش های جدید در نظر مردم، از تحولات و دستاوردهای مهم انقلاب محسوب میشود. با توجه به حاکمیت فرهنگ ضداسلامی و نفوذ فرهنگ منحط غربی در مردم در دوران رژیم پهلوی، ارزشهای جامعه نیز متناسب با همان فرهنگ شکل گرفته و شناخته میشد. در دوران طاغوت چیزهایی به عنوان ارزش تبلیغ شده و جاافتاده بود که هیچ تناسبی با فرهنگ اسلامی و در بعضی موارد، حتی با فرهنگ ملی نداشت. ارزشهایی که در دوران طاغوت روی آنها تبلیغ می شد و در بین مردم جاافتاده بود، را میتوان به دو دسته کلی تقسیم کرد.
دسته ی اول ارزشهایی که عمومیت بیشتری داشت و بخش وسیعتری از مردم را در بر میگرفت. این موارد از نظر بیشتر مردم به عنوان ارزش تلقی میشد. مانند: برخورداری از خانه بزرگ و گرانقیمت و لوکس؛ داشتن پست و مقام و میز بزرگتر و لوکستر؛ داشتن پول و ثروت زیاد؛ داشتن ماشین نو و گرانقیمت و مدلبالا؛ استفاده از انواع میوهها و غذاهای رنگین و متنوع؛ پوشیدن لباس فاخر و گرانبها ومنطبق با لباس غربی؛ داشتن وسائل گرانقیمت و تزیینی فراوان در خانه؛ برگزاری میهمانهای پرزرق و برق و پرهزینه؛ داشتن ویلا در کنار دریا و خانههای ییلاقی؛ گردش و تفریحات آنچنانی؛ داشتن مدرک تحصیلی بالا و بالاتر؛ به کارگیری اصطلاحات و کلمات غربی در سخن گفتن.
دسته دوم ارزشهایی بودند که به اندازة دسته اول عمومیت نداشتند، ولی شمار نسبتاً قابل توجهی از اقشار مرفه و دارای موقعیت اجتماعی، آنها را ارزش میپنداشتند. مانند لامذهبی و بیدینی؛ بیحجابی زنان و بیغیرتی مردان؛ پوشش لباسهای مستهجن و ضداخلاقی؛ روابط بیبندوبار زنان و مردان؛ شرکت در مجالس رقص و آواز و لهو و لعب و موسیقیهای مطربی و غربی؛ اختلال زن و مرد و برهنگی در کنار دریا.
پس از انقلاب اسلامی ارزشها در دیدگاه مردم دگرگون شد. در حقیقت انقلاب اسلامی تفکر و بینش مردم را متحول نمود. حاکم شدن فرهنگ و بینش دینی و انقلابی بر جامعه و مردم، موجب شد ارزشهای دسته اول تا حدود زیادی تعدیل شود. مردم به داشتن خانه، ثروت، ماشین، وسائل خانه و خورد و خوراک و پوشاک و تفریح و گردش، در حد نیاز قانع شدند. حتی در نظر قشرهایی از مردم داشتن خانه و ماشین گرانقیمت و خورد و خوراک مفصل و پوشاک تجملاتی، ضدارزش محسوب شد.
دسته ی دوم از ارزشهای طاغوت نیز بکلی از نظر مردم مؤمن و انقلابی کشورمان مطرود گشته و به ضدارزش تبدیل شد. پس از انقلاب، علم و تقوی، تدین و دینداری، نماز و عبادات، حجاب و عفت دوری از لهو و لعب و اختلاط زن و مرد به عنوان ارزش تلقی گردید. علاوه بر آن ارزشهای جدیدی به لیست ارزشهای آنان افزوده شد. همانند: ایثار و گذشت، شهادتطلبی، خدمت به خلق خدا، ترجیح دادن دیگران بر خود، تنفر از تشخص و خودستایی، فرار از شهرت و خودنمایی، سادهزیستی، معنویت و عبادت.
البته مدعی آن نیستیم که برای تمام مردم این تغییر ارزشها صورت گرفته است. طبیعی است همیشه موارد استثناء و خاص وجود دارد، اما اکثریت مردم کشور در اثر انقلاب، ارزشهایشان متحول و اصلاح شد.
از دیگر دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران، ایجاد روحیه شجاعت، فداکاری، شهیدپروری و نیز تحولات روحی و فکری عمیق و گسترده در بین زنان این مرز و بوم است.
متأسفانه در رژیم منحوس پهلوی زنان باور کرده بودند که شأن و جایگاه و هویت آنان عمدتاً به ظاهرشان و نیز طرز لباس و آرایش خلاصه میشود و به همین دلیل بخش عمدهای از زنان و دختران نقش مهم و مؤثری در ادارة امور جامعه نداشتند و به وسیلهای برای ارضای هوسهای سیریناپذیر مردان شهوتران و ابزاری برای کسب درآمد و سود سرشار ثروتمندان تبدیل شده بودند.
پیروزی انقلاب اسلامی ایران، اوضاع را دگرگون کرده و تحول روحی و فکری عظیمی را در زنان و دختران به وجود آورد و آنان را از موجودی ضعیف و ترسو و گرفتار ظاهر و لباس و آرایش، انسانهایی شجاع و فداکار، شهیدپرور، مقاوم و صبور، فعال و خدمتگزار تبدیل کرده و نقش واقعی آنان را در محیط خانوادگی و اجتماعی احیاء نمود.
در اهمیت این دستاورد انقلاب همین بس که حضرت امام خمینی(ره) در یکی از سخنرانیهای خویش در جمع عدهای از بانوان در سال 1359 در این مورد میفرمایند: «اگر این نهضت و انقلاب اسلامی هیچ نداشت جز این تحولی که در بانوان و در جوانان ما پیدا شده این یک امری بود که کافی بود برای کشور ما... چنین تحولی که در انسانها پیدا شده است و آن ارزشی که امروز در کشورهای اسلامی و خصوصاً در کشور ایران پیدا شده است، این است که در رژیم سابق شأن و مرتبت عبارت از آرایش مهوم و لباسهای کذا و منزلگاههای کذا بود و امروز ارزش، ارزش انسانی است، ارزش اخلاقی است که به واسطة همین تحول در قشر بانوان، دیگر آنهایی که با آرایشهای فاسد و لباسهای فاخر میخواستند فخرفروشی کنند در بین جامعة بانوان ما محکومند و خجالت زدهاند. آن روز بانوان اسلامی ما خجالت میکشیدند که با لباس اسلامی و لباسی که در آن مراعات شده باشد، طبقات ضعیف هم، اگر این کار را میکردند خجالت میکشیدند در بین قشرهای فاسد مرفه بروند. امروز بعکس است و یکی از آن اشخاصی که دارای آن طور کارهای فاسد و آرایش فاسد و خودنماییهای مفسد بودند آنها احساس شرم میکنند در بین شما. این تحول یک تحولی است که بالاترین تحول است در جامعه(١).»
به برکت انقلاب اسلامی، زنان ایران اسلامی از چنان شجاعتی برخوردار شده که نه تنها از فرستادن فرزندان خود به صحنههای دفاع مقدس و مبارزه با رژیم متجاوز عراق ترسی نداشتند، بلکه خود نیز مشوق اعزام آنها به جبههها بودند. صحنههای بدرقة تازه دامادها توسط همسران جوان و شجاع و نیز بستن پیشانی بندهای یاحسین (ع) و یا زهرا(س) به پیشانی پسران جوان توسط مادران غیور و شیرصفت در مراسم بدرقه کردن آنان به جبهههای دفاع مقدس، از صحنههای به یاد ماندنی دوران پس از پیروزی انقلاب و نشانگر شجاعت و شهامت زنان و دختران ایران اسلامی است.
صبر و استقامت بینظیر مادران و نوعروسان در برابر شهادت فرزندان و شوهران جوان خویش و خم به ابرو نیاوردن در مقابل چشمان نظارهگر دشمنان انقلاب، از دیگر نشانههای تحولات روحی و فکری ایجاد شده در زنان ایران اسلامی میباشد. بسیاری از ایشان حتی در مراسم تشییع جنازة شهداء خویش، با خودداری از بیتابی، داغ حسرت بر دلها و چشمان منتظر مخالفین و دشمنان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس نهادند. مادران زیادی بودند که در طول دفاع مقدس پس از شهادت یکی از فرزندانشان، فرزندان دیگرشان را نیز تشویق به رفتن به جبهه کرده و شهادت دو یا چند فرزند را در کمال ناباوری ناظران جهانی، با جان و دل و عشق به اسلام و انقلاب تحمل کرده و به آن افتخار نمودهاند.
به برکت انقلاب اسلامی، زنان و دختران ایران اسلامی در عرصههای سازندگی، فعالیتهای اجتماعی، خدمات پشتیبانی از جبههها نیز حضوری گسترده و فعال از خود نشان داده و جلوة دیگری از تحولات روحی و فکری ایجاد شده در خود را به نمایش گذاشتند. اگر تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، طلا و جواهرات به عنوان یکی از مهمترین علایق خانمها محسوب شده و به دست آوردن و به نمایش گذاشتن آنها توسط زنان یک ارزش تلقی میگردید، پس از انقلاب، ارزشهای والاتری در خانمها جایگزین این ارزشهای کاذب گردیده و زنان و دختران ایثارگر، به اهداء طلا و جواهرات و حتی حلقههای نامزدی خویش برای حمایت و پشتیبانی از هزینههای جبهههای دفاع مقدس مبادرت ورزیدند. این فعالیتها بسیار گسترده و متنوع میباشد. لذا برای رعایت اختصار فقط به ذکر یک مورد گزارش اکتفا کرده و موضوع را به پایان می رسانیم.
روزنامه جمهوری اسلامی در گزارشی از فعالیت خانمها در ستاد پشتیبانی جنگ در سال 1365 چنین مینویسد: «خانم پازوکی از جمله مادران شهدایی است که همکنون مدت 7 سال در ستاد پشتیبانی شهید علمالهدی به رزمندگان اسلام خدمت میکند. وی در مورد فعالیت خود و سایر مادران شهدا در این ستاد می گوید: من در این ستاد خدمتگزار خواهران اهوازی و خواهران سایر شهرستانهای دیگر که به این جا تشریف میآورند، هستم. خواهران در این جا البسه رزمندگان را میشویند. اگر خدا از بنده قبول کند، الآن مدت 7 سال است که در این جا خدمت میکنم. یک پسر به نام محمد داشتم که او را تقدیم اسلام عزیز کردم. ایثار مادران شهدایی که در این جا خدمت میکنند، اصلاً قابل توصیف نیست. مادر دو شهید در این جا وجود دارد که علیرغم کهولت سن، از صبح زود مشغول شستن لباسهای عزیزان رزمنده میشود و هر چه به او اصرار میکنیم که حداقل یک مقدار استراحت کنید، قبول نمیکند. مادر دو شهید به خبرنگار میگوید: من پسر اولم شهید عبدالرضا یاموسی 4 سال پیش به شهادت رسید و پسر دیگرم ابوالقاسم سال گذشته شربت شهادت نوشید. فرزندان شهیدم علاقه بسیار زیادی به امام و انقلاب داشته و دائم فکر و ذکرشان جبهه بود.
یکی از شیرزنان دیگر مادر شهید حاج عبدالرضا خوبیسی است و میگوید: در خرمشهر خانهمان توسط توپهای رژیم عراق منهدم شد و من اکنون در ستاد پشتیبانی خدمت میکنم. من یک شهید دادهام. یک پسرم بر اثر ترکش خمپاره مجروح شده و یک فرزند دیگرم هم یکبار مجروح شیمیایی شده است و حاضر هر دو اینها را هم در راه خدا فدا کنم و خودم هم حاضرم هر لحظه که اجازه دهند به طور مستقیم وارد جبهه شوم(٢). »
پی نوشت:
١- در جستجوی راه از کلام امام، دفتر دهم، ص ٤٠٦.
٢- روزنامه جمهوری اسلامی، شماره ٢٢٤١ص ١١.
مسؤولین بلندپایه نظام نوپای اسلامی و انقلابی در همان اولین سال پس از پیروزی انقلاب و به هنگام تدوین قانون اساسی کشور که سیاستهای اصولی و کلان و درازمدت نظام را مشخص مینماید، به توقع بحق مردم جامعه که مکرر از طرف رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی(ره) مورد تأکید قرار گرفته بود، توجه لازم را نموده و در فصل اقتصاد و امور مالی آن، سیاستها و جهتگیریهای کلان اقتصادی را تماماً در جهت حمایت از توده مردم جامعه و حمایت از اقشار آسیبپذیر و نیازمند تنظیم نمودند.
در این راستا اصل 29 قانون اساسی مقرر میدارد: «برخورداری از تأمین اجتماعی از نظر بازنشستگی، بیکاری، پیری، از کارافتادگی، بیسرپرستی، در راه ماندگی، حوادث و سوانح، نیاز به خدمات بهداشتی و درمانی و مراقبتهای پزشکی به صورت بیمه و غیره، حقی است همگانی. دولت موظف است طبق قوانین از محل درآمدهای حاصل از مشارکت مردم، خدمات و حمایتهای مالی فوق را برای یک یک افراد کشور تأمین کند.»
اصل 43 قانون اساسی نیز سیاست و جهتگیری اقتصادی جمهوری اسلامی ایران را چنین بیان میکند: «برای تأمین استقلال اقتصادی جامعه و ریشهکن کردن فقر و محرومیت و برآورد نیازهای انسان در جریان رشد، با حفظ آزادگی او، اقتصاد جمهوری اسلامی ایران براساس ضوابط زیر استوار میشود:
1- تأمین نیازهای اساسی مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت، درمان، آموزش و پرورش و امکانات برای تشکیل خانواده برای همه.
2- تأمین شرایط و امکانات کار برای همه به منظور رسیدن به اشتغال کامل و قرار دادن وسایل کار در اختیار همة کسانی که قادر به کارند ولی وسائل کار ندارند، در شکل تعاونی، از راه وام بدون بهره یا هر راه مشروع دیگر که نه به تمرکز و تداول ثروت در دست افراد و گروههای خاص منتهی شود و نه دولت را به صورت یک کارفرمای بزرگ مطلق درآورد. این اقدام باید با رعایت ضرورتهای حاکم بر برنامهریزی عمومی اقتصاد کشور در هر یک از مراحل رشد صورت گیرد.
3- تنظیم برنامه اقتصادی کشور به صورتی که شکل و محتوا و ساعات کار چنان باشد که هر فرد علاوه بر تلاش شغلی، فرصت و توان کافی برای خودسازی معنوی، سیاسی و اجتماعی و شرکت فعال در رهبری کشور و افزایش مهارت و ابتکار داشته باشد.
4-رعایت آزادی انتخاب شغل و عدم اجبار افراد به کاری معین و جلوگیری از بهرهکشی از کار دیگری.
5- منع اضرار به غیر و انحصار و احتکار و ربا و دیگر معاملات باطل و حرام.
6- منع اصراف و تبذیر در همه شؤون مربوط به اقتصاد، اعم از مصرف، سرمایهگذاری، تولید، توزیع و خدمات.
7- استفاده از علوم و فنون و تربیت افراد ماهر نسبت به احتیاج برای توسعه و پیشرفت اقتصاد کشور.
8- جلوگیری از سلطه اقتصادی بیگانه بر اقتصاد کشور.
9- تأکید بر افزایش تولیدات کشاورزی، دامی و صنعتی که نیازهای عمومی را تأمین کند و کشور را به مرحله خودکفایی برساند و از وابستگی برهاند.»
از سوی دیگر برای جلوگیری از تبعیض و عدم توزیع عادلانه امکانات و درآمدهای ملی در مناطق مختلف کشور ، اصل 48 قانون اساسی چنین مقرر داشته است: «بهرهبرداری از منابطع طبیعی و استفاده از درآمدهای ملی در سطح استانها و توزیع فعالیتهای اقتصادی میان استان ها و مناطق مختلف کشور، باید تبعیض در کار نباشد، به طوری که هر منطقه فراخور نیازها و استعداد رشد خود، سرمایه و امکانات لازم در دسترس داشته باشد.»
اسلام كه ديني با ويژگيهاي ظلم ستيزي و ايستادگي در برابر زورگويان و چپاولگران جهاني است و بيش از يك ميليارد نفر پيرو در سراسر گيتي دارد، يكي از دغدغههاي جدي قدرتهاي استكباري ميباشد. استثمارگران ضد دين كه خود را در برابر اين نيروي عظيم و مكتب قدرتمند، ناتوان ديدهاند، به چاره ديگري متوسل شدهاند و آن ايجاد اختلاف و شكاف در درون اين نيروي چشمگير اسلامي است. آنان با بررسي و آگاهي يافتن از اختلافهاي فرق اسلامي، چاره را در اين ديدند كه با ايجاد اختلاف بين پيروان مذهب تشيع و تسنن، اين قدرت بزرگ را ناتوان كنند و بتوانند به اهداف پليد خويش دست يابند. آنها به خوبي ميدانند كه ايجاد اختلاف بين مذاهب اسلامي، نتايج زيادي را برايشان به بار خواهد آورد، از جمله اين كه:
1. اسلام و نيروي بزرگ مسلمانان تضعيف ميشود.
2. توان مذاهب اسلامي در درگيري با يكديگر، خنثي ميشود و بدين ترتيب، دشمنان از فشار آنها در امان خواهند بود.
3. در نتيجه اين درگيريهاي مذهبي، نه اهل تسنن ميتوانند رشد يابند و نه اهل تشيع. آنها هم همين را ميخواهند؛ چرا كه با هر دو دشمني دارند.
4. وقتي مذاهب اسلامي با هم اختلاف و درگيري داشته باشند، چنين تبليغ خواهد شد كه مسلمانان در درون خود با هم سازگاري ندارند، پس چگونه ميتوانند با ديگر مذاهب و اديان كنار بيايند! به همين سبب، به عنوان مذاهب و پيرواني انحصار طلب و ناسازگار با ساير اديان و مذاهب و پيروان آنان در جهان، معرفي خواهند شد.
به همين جهت است كه دشمنان، به موارد اختلاف مذاهب اسلامي دامن ميزنند و از پرداختن به نقاط اشتراك آنها - كه اصول بسيار مهمي است - پرهيز ميكنند. آنها از مسأله شيعه و سني به عنوان يكي از اهرمهاي تفرقه افكني، استفاده ميكنند. امام خميني (ره) با تيزبيني و هوشياري منحصر به فرد خويش، از سالها پيش به وجود اين خطر در جهان اسلام پي برده بودند و با تشخيص به موقع خود، هشدارهاي لازم را به مسلمانان اعلام ميكردند. ايشان حتي سالها قبل از پيروزي انقلاب و در سخنراني خويش در مسجد اعظم قم به تاريخ 18 شهريور 1343 به اين موضوع اشاره كردند و فرمودند: «دولتهاي استعمار طلب، دولتهايي كه ميخواهند ذخاير مسلمين را ببرند، با وسيلههاي مختلف با نيرنگهاي متعدد، دول اسلامي را اغفال ميكنند. گاهي به اسم شيعه و سني اختلاف ايجاد ميكنند ... تبليغاتي ميكنند كه طوايف مسلمين به جان هم بيفتند و با هم اختلاف شيعه و سني پيدا كنند. ... دستهاي ناپاكي كه بين شيعه و سني در اين ممالك اختلاف مياندازند، اينها نه شيعه هستند و نه سني هستند؛ اينها دستهاي ايادي استعمار هستند.» (1)
حضرت امام خميني (ره) پس از پيروزي انقلاب نيز بارها در فرمايشات و پيامهاي خويش به اين توطئه اشاره و آن را محكوم كردهاند. ايشان در پيامي به ملت ايران در تاريخ 6 شهريور 1358 فرمودند: «از جمله خيانتهايي كه بدخواهان به اسلام مرتكب شدهاند، ايجاد اختلاف بين برادران سني و شيعه است.» (2) همچنين در پيام به مسلمانان در آستانه حج سال 1360 فرمودند: «طرح اختلاف بين مذاهب اسلامي از جناياتي است كه به دست قدرتمندان كه از اختلاف بين مسلمانان سود ميبرند و عمال از خدا بي خبر آنان ... ريخته شده و هر روز بر آن دامن ميزنند.» (3)
پيروزي انقلاب، اين دستاورد بزرگ را براي جامعه اسلامي جهان داشته است كه بتواند با اختلاف افكني دشمنان در بين مذاهب اسلامي، مقابله و متقابلاً زمينههاي عملي هر چه بيشتر اين همبستگي را فراهم كند. در اين باره، امام خميني (ره) در يكي از سخنرانيهاي خويش در سال 1361 فرمودند: «همانطور كه به تكرار گفتهام، يكي از بركات اين انقلاب و پيروزي ما اين است كه با آقايان علما و خصوصان برادران اهل سنت كه قبلاً خدمتشان نميرسيديم، ملاقات ميكنيم و من اميدوارم كه اين مسأله ادامه پيدا كند و وحدت كلمه براي هميشه برقرار باشد.» (4)
امام خميني (ره) درست يك روز پس از پيروزي انقلاب اسلامي، در 23 بهمن 1357، در پيام خويش خطاب به ملت ايران، علي رغم آن همه مشكلات و حوادث مهم انقلاب، لزوم برقراري وحدت بين مسلمانان و جلوگيري از اختلافهاي مذهبي را مورد توجه خويش قرار دادند و فرمودند: «ما با مسلمين اهل تسنن يكي هستيم، واحد هستيم كه مسلمان و برادر هستيم. اگر كسي كلامي بگويد كه باعث تفرقه بين ما مسلمانها بشود، بدانيد كه يا جاهل هستند يا از كساني هستند كه ميخواهند بين مسلمانان اختلاف بيندازند.»(5)
همچنين در جايي ديگر فرمودند: «من تأكيد ميكنم كه اسلام، تنها پناهگاه همه ما است و در زير پرچم پر افتخار آن، همه گروهها به حقوق خود ميرسند. عوامل اجانب كه منافع خود را در خطر ميبينند، براي تحريك برادران اهل سنت، قضيه شيعه و سني را طرح كرده و ميخواهند با شيطنت، اختلاف ايجاد كنند. در جمهوري اسلامي، شيعه و سني در كنار هم با هم برادرند و در حقوق مساوي هستند و هر كس خلاف آن را تبليغ كند، دشمن ايران و اسلام است و برادران اهل سنت بايد اين تبليغات ضد اسلامي را در نطفه خفه كنند.»(6)
تأكيد رهبر كبير انقلاب اسلامي ايران بر وحدت شيعه و سني، برادران اهل سنت را - كه قشر گستردهاي از جهان اسلام را تشكيل ميدهند-، در سراسر جهان به اين انقلاب علاقهمند كرده و اين باور را در آنها به وجود آورده است كه اولاً انقلاب اسلامي ايران به شيعيان اختصاص ندارد؛ ثانياً مصلحت مسلمانان جهان در اين است كه از هر گونه دامن زدن به اختلافهاي مذهبي، خودداري و در جهت ايجاد و گسترش وحدت امت اسلامي تلاش كنند.
سيد اسعد گيلاني، امير جماعت اسلامي لاهور پاكستان كه سني مذهب است، پس از چند سفر به ايران و آشنايي با اوضاع واقعي كشورمان، نظريه شيعي بودن انقلاب را رد كرده و ميگويد: «من بعد از تحقيق و مشاهده، از روي تعهد ديني اعتراف ميكنم كه اين انقلاب، اسلامي است و كمك و ياري رساندن به آن، وظيفه ايماني همه ما است.»
به بركت انقلاب اسلامي ايران و هدايت خردمندانه رهبر كبير آن، ايجاد وحدت بين پيروان مذاهب اسلامي به صورت يكي از اهداف جدي نظام، مورد توجه قرار گرفته است. اين دستاورد جهاني انقلاب، ناشي از سياستهاي اصولي جمهوري اسلامي ايران است. اين سياست، هم در حوزه انديشه و هم در حوزه عمل، نمود دارد؛ به همين سبب، موجب باور و اعتقاد مسلمانان سني و شيعه جهان شده و تا حدودي توانسته است وحدت امت اسلامي را در عمل شكل دهد.
در حوزه انديشه، علاوه بر موضع گيريهاي صريح حضرت امام (ره- ) چه قبل و چه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي - مبني بر خودداري از اختلاف هاي مذهبي و ايجاد وحدت اسلامي بين پيروان فرق مختلف اسلام، اين سياست به صورت اصولي در منشور نظام جمهوري اسلامي ايران، يعني قانون اساسي نيز مورد توجه قرار گرفته است. وحدت امت اسلام كه از قرآن كريم و سنت پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله) سرچشمه ميگيرد، به عنوان يكي از حياتيترين اصول سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران در اصول 11 و 12 قانون اساسي تجلي يافته است. در اصل 11 آمده است: به حكم آيه كريمه «ان هذه امّتكم امّه واحده و انا ربكم فاعبدون» (7) همه مسلمانان، يك امتاند و دولت جمهوري اسلامي ايران موظف است سياست كلي خود را بر پايه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامي قرار دهد و كوشش پيگير به عمل آورد تا وحدت سياسي، اقتصادي و فرهنگي جهان اسلام را تحقق بخشد.»
قانون اساسي همچنين احترام به مذاهب ديگر اسلامي را مورد توجه قرار داده و اصل دوازدهم آن چنين مقرر ميدارد: «دين رسمي ايران، اسلام و مذهب جعفري اثني عشري است و اين اصل الي الابد غير قابل تغيير است و مذاهب ديگر اسلامي اعم از حنفي، شافعي، مالكي، حنبلي و زيدي داراي احترام ميباشند و پيروان اين مذاهب در انجام مراسم مذهبي، طبق فقه خودشان آزادند و در تعليم و تربيت ديني و احوال شخصيه (ازدواج، طلاق، ارث و وصيت) و دعاوي مربوط به آن در دادگاهها رسميت دارند و در هر منطقهاي كه پيروان هر يك از مذاهب اكثريت را داشته باشند، مقررات محلي در حدود اختيارات شوراها بر طبق آن مذهب خواهد بود، با حفظ حقوق پيرامون ساير مذاهب.»
رهبر معظم انقلاب، حضرت آيت الله خامنهاي، نيز بارها به مسأله وحدت شيعه و سني و جلوگيري از اختلافهاي مذهبي اشاره كردهاند. ايشان در يكي از سخنرانيهاي خويش با اشاره به لزوم توجه بيشتر به نقاط اشتراك شيعه و سني فرمودند: «مقصود ما از وحدت مسلمانان چيست؟ آيا مقصود اين است كه مسلمانان از مذهب خود دست بردارند و به مذهب ديگري اعتقاد پيدا كنند و عمل نمايند؟ نه، مقصود اين نيست ... بحث ما اين است كه ميخواهيم به همه مسلمانان از شيعه و سني بگوييم و تذكر بدهيم كه شما يك نقاط مشترك و يك نقاط اختلاف و افتراق داريد ... آن نقاط اشتراك بيش از نقاط افتراق است. يعني همه مسلمين به خداي واحد و قبله واحد و پيامبر واحد و احكام و نماز و روزه و زكات و حج اعتقاد دارند ... هم اكنون بيش از يك ميليارد نفر مسلمان در نقاط مختلف عالم زندگي ميكنند كه نقطه تراكم آنها، همين منطقه بين شرق و غرب است كه از لحاظ استراتژيكي و موقعيت جغرافيايي و وضعيت اقليمي و آب و هوايي، حساس ترين مناطق عالم دست اينها است ... ما ميگوييم اي مسلمانان عالم! در هر جاي دنيا كه هستيد اگر با هم دشمني نكنيد، عليه هم مبارزه و جنگ نكنيد و دشمنان و دوستانتان را بشناسيد، وضع زندگي شما با آنچه كه امروز است، تفاوت خواهد كرد (8) لذا يكي از پيامهاي عمده انقلاب ما، وحدت مسلمين است. ما در همه جاي دنياي اسلام، اين حرف را ميزنيم. (9)
در حوزه عمل هم، جمهوري اسلامي در تمامي صحنهها وحدت شيعه و سني را به نمايش گذاشته و به اقدامات گوناگوني دست زده است. تشكيل مجمع «التقريب بين المذاهب الاسلاميه» توسط مقام معظم رهبري در سال 1369 با هدف ايجاد نزديكي بين فرق اسلامي، از جمله اين موارد ميباشد. مجمع مذكور طي اين مدت تلاش زيادي براي نزديك كردن افكار شيعه و سني و تمركزبخشي به نقاط اشتراك آنها كرده است. همچنين اعلام 12 تا 17 ربيع الاول از سوي جمهوري اسلامي ايران ، به عنوان هفته وحدت، نقش مهمي در ايجاد وحدت اسلامي داشته است. در حالي كه اهل سنت، 12 ربيع الاول و شيعيان، 17 ربيع الاول را تاريخ ولادت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميدانند و جداگانه به برگزاري مراسم اين روز بزرگ و تجليل از آن ميپرداختند و شايد يك عامل اختلافي هم محسوب ميشد، اينك به جهت نامگذاري هفته وحدت بين اين دو تاريخ از سوي جمهوري اسلامي ايران، نه تنها اين عامل اختلاف، خود به عامل وحدت تبديل شده، بلكه فرصتي مناسب فراهم كرده است تا همه ساله به مدت يك هفته، انديشمندان و پيروان اين دو مذهب در كنار يكديگر جمع شوند و با تكيه بر نقاط اشتراك خويش به بحث و بررسي پرداخته و بر وسعت دامنه وحدت اسلامي بيفزايند.
پی نوشت:
1. در جست و جوي راه از كلام امام ، دفتر پانزدهم، ص 101
2. همان، ص 107
3. همان، ص 126
4. همان، ص 129
5. همان، ص 103
6 . دفتر سياسي سازمان عقيدتي سياسي نيروي انتظامي، نشريه داخلي «نگرشي بر تحولات سياسي»، ش 79 ، ص 14
7. اين است امت شما كه امتي يگانه است و منم پروردگار شما؛ پس مرا بپرستيد. انبيا، 92
8. حديث ولايت (مجموعه رهنمودهاي مقام معظم رهبري)، ج 2، ص 207
9. همان، ص 211
توجه به مسائل معنوي، ارزشي و اعتقادي در مبارزه و حرکت ملتها از اهميت زيادي برخوردار است. متقابلاً غفلت از آن ميتواند، قيام و حرکت را به فساد و تباهي و ضدارزشها کشانده و توان و انرژي سازندة نهضت را خنثي نمايد. برخي از اين مسائل معنوي به قدري حائز اهميت هستند که بيتوجهي به آنها حتي ميتواند به شکست نهضتهاي اسلامي منجر شود. تجربة عملي انقلاب اسلامي ايران و هشت سال دفاع مقدس در برابر دشمنان متجاوز، نقش و اهميت مسائل معنوي را در سازندگي نيروي انساني به عنوان يک دستاورد جهاني انقلاب، نشان داده است.
تقويت روحيه معنوي و اعتقادي مردم مسلمان و مبارزين و توجه دادن به ارزشها، تأثير زيادي در موفقيت و اميد و پيروزي مردم و مبارزين در راه رسيدن به مقصد دارد. شايد بتوان ادعا کرد که يکي از مهمترين و اصليترين عوامل موفقيت رزمندگان ايراني در هشت سال دفاع مقدس آن هم در برابر رژيمي که مورد حمايت همه جانبه استکبار غرب و کشورهاي وابسته و مرتجع منطقه خليج فارس بود، همين مسائل معنوي و ارزشي بود. اين تجربيات، توشة ارزشمندي براي انقلابيون و نهضتهاي اسلامي و آزاديبخش جهان است. برخي از مصاديق اين تأثيرگذاريهاي معنوي عبارتند از:
1- مهمترين تأثير انقلاب اسلامي بر مردم انقلابي و مبارز جهان، اسلامگرايي و تمرکز و محوريت بخشيدن به ان در مبارزه بوده است. اسلامي کردن مبارزه تحول مهمي بوده است که در بسياري از نهضتها صورت گرفته است. در نهضتهايي که اسماً اسلامي بودهاند ولي در عمل از اسلام خبري نبود، به اسم اسلامي آنها محتواي واقعي اسلامي بخشيده شد. خجالت از مسلماني و پنهان داشتن اسلام در ميان مبارزين، جاي خود را به فخر و مباهات به اسلام و مسلماني داد.
2- با توجه و توکل به خداوند متعال و امدادهاي غيبي او و فرهنگ دعا و نيايش با خداوند، نيز از ديگر موارد ميباشد. اگر تا قبل از انقلاب اسلامي ايران، غفلتهاي زيادي از خداوند و کمکهاي غيبي او وجود داشت، پس از انقلاب، مردم مسلمان و مبارز و نهضتهاي اسلامي توجه زيادي به اين واقعيت و قدرت عظيم نموده و آن را در عرصة زندگي و مبارزةب خويش وارد کردند.
3- از ديگر موارد قابل ذکر، تأثيرپذيري نهضتها از شجاعت و شهامت انقلابيون و رزمندگان اسلامي ايران ميباشد که آنها را نيز شجاعتر و با شهامتتر نموده و به سلاح ايثار و شهادتطلبي، مجهز ساخته است. ايثار و شهادتطلبي از جمله ارزشهاي معنوي انقلاب اسلامي ايران مي باشد که مسلمانان مبارز و نهضتهاي اسلامي از آن تذثير زيادي پذيرفتهاند. امروزه در بسياري از حرکتهاي اسلامي، شهادت به عنوان يک فوز عظيم و سعادت ابدي، خواسته و طلب تعدد زيدي از مبارزين محسوب مي شود. در اين رابطه شيخ سعيد شعبان رهبر جنبش توحيد اسلامي لبنان ميگويد: «جهاد مسلمانان لبنان و عمليات شهادتطلبانة آنان... همگي الهام گرفته از حرکت جهادي برخاسته از انقلاب اسلمي ايران است. »(١) سيد ابراهيم امين يکي از رهبران حزبالله لبنان نيز ميگويد: «برادران پاسدار، روحيه انقلابي و شهادتطلبي و خط انقلاب و رهبري امام را از جمهوري اسلامي به لبنان منتقل کردند. » (٢)
4- توجه به عفاف و حجاب کاملتر، در ميان زنان و دختران مبارز نهضتها و حرکتهاي اسلامي بيشتر شده و حتي بسياري از آنها عليرغم اين که چادر در فرهنگ آنها سابقه ندارد، براي برخورداري از حجاب کاملتر همانند زنان مسلمان و انقلابي ايران، گرايش به استفاده از چادر پيدا کردهاند.
5- با تأثيرپذيري از ارزشهاي انقلاب اسلامي ايران، توجه به مساجد و حضور بيشتر در آن، در ميان مردم و مبارزين مسلمان جهان شيوع بيشتري پيدا کرده است.
6- توجه به فرهنگ نماز و انجام فرايض ديني و نماز جمعه توجه بيشتري شده و حضور مردم مبارز و انقلابي در اين صحنه، به عنوان يک پايگاه مبارزه گسترش يافته است.
٧- از ديگر موارد تأثيرپذيري مسلمانان مبارز و نهضتها از انقلاب اسلامي ايران، توسعه فرهنگ عاشورا و قيام حسيني و عزاداري براي آن حضرت ميباشد. اين فرهنگ در شور انقلابي و سلحشوري مبارزين تأثير زيادي ايجاد کرده است.
8- حتي شعارهاي انقلابيون نيز به تبعيت و تأثيرپذيري از انقلاب اسلامي ايران تحول يافته است. اينک در شعارهاي انقلابيون در راهپيماييها و تظاهرات و نيز نوشتهها و پلاکاردهاي آنها، عبارات مقدس «الله اکبر»، «لا اله الا الله»، «استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي» و «مرگ بر آمريکا» بسيار به چشم ميخورد.
پی نوشت:
١- روزنامه اطلاعات، مورخ ٨/٨/١٣٦٧.
٢- دفتر سیاسی سازمان عقیدتی سیاسی نیروی انتظامی، نشریه داخلی نگرشی بر تحّولات سیاسی، شماره ١٣، ص ٣٨.
یکی از بنیادیترین دستاوردهای ارزشمند انقلاب اسلامی، توسعه و تقویت فرهنگ نماز و نمازخوانی و نیز برگزاری گسترده نمازهای جماعت میباشد. قبل از انقلاب و در دوران رژیم دینستیز پهلوی، به علت این که رژیم اساساً با اسلام و مبانی آن مخالف بود به ظاهر آن و واجبات دینی روی خوشی نشان نمیداد. محیط اجتماعی به گونهای فراهم شده بود که نه تنها به فریضه نماز اهمیت لازم داده نمیشد، بلکه با ایجاد جو و فضای ضداسلامی، مردم نمازخوان در مجامع عمومی مورد تمسخر و توهین قرار میگرفتند.
فضای روانی منفی به گونهای بود که بعضی از افراد نمازخوان، خجالت میکشیدند در اماکن عمومی و محیطهای اجتماعی از قبیل ادارات، دانشگاهها، مدارس، مراکز و پادگانهای نظامی، شرکتها و موسسات نماز بخوانند. آنها حتی از این که در میهمانیها و منازل دیگران و یا حتی منازل خود در مقابل سایرین نماز بخوانند، خجالت میکشیدند. لذا یا نماز را به تأخیر انداخته و بعداً میخواندند یا این که آهسته و مخفیانه در گوشهای سریعاً نماز خود را میخواندند. اقامة نماز بیشتر به صورت انفرادی بود و صرفاً در مساجد و جمعهای خصوصی میشد جلوههایی از بعد جمعی آن یعنی نماز جماعت را مشاهده کرد.
به برکت پیروزی انقلاب اسلامی، روح و جو عمومی جامعه در مورد نماز بکلی دگرگون شد. هم دیدگاه و نگرش حکومت و دولت و هم بینش و اعتقاد بسیاری از مردم نسبت به این فریضة الهی متحول شد.
بسیاری از زنان و مردان و دختران و پسران جوانی که تا قبل از انقلاب اصلاً نماز نمیخواندند یا به صورت پراکنده نماز میخواندند. به خیل نمازگزاران پیوستند. مخصوصاً در قشر جوان اعم از مدرسهای و دانشگاهی این دگرگونی محسوس و چشمگیر بود.
واقعاً چه دستاورد و ارزشی از این بالاتر که، روزی در این مملکت به هنگام ظهر، کارکنان و مسؤولین ادارات و سازمانهای دولتی غافل از خدا و معنویت و بعضاً مشغول لهو و لعب و قرین انواع آلودگیها بودند، و امروز وقتی صدای اذان ظهر از بلندگوی نمازخانة ادارات و سازمانها پخش میشود، قشر وسیعی از کارکنان وضو گرفته و در صفوف نماز جماعت به اقامه نماز و مناجات با پروردگار خویش میپردازند؟
دانشآموزان و دانشجویانی که با نماز و نماز جماعت غریب و بیگانه بودند، امورز با حضور در مساجد و نمازخانههای دانشگاهها و مدارس، به اقامة نماز جماعت میپردازند. بدیهی است با آثار و پیامدهای سازندهای که نماز دارد و روح آدمی را از زنگارهای گناه و غفلت، صیقل داده و تزکیه میکند و به تعبیر قرآن کریم بازدارندة انسان از فحشا و منکرات میباشد(١)، میتوان پی به اهمیت توسعه فرهنگ نماز و نمازخوانی در میان قشر جوان و تحصیلکرده برد.
نظام اسلامی نیز ضمن حمایت جدی از فرهنگ نماز و نمازخوانی و به منظور ایجاد بستر و زمینههای مناسب لازم، جهت توسعه و تقویت آنع اقدامات گوناگونی را با همکاری و همراهی مردم انجام میدهد.
پی نوشت:
١- « اِنّ الصلاة تنهی و عن الفحشاءِ و المنکر» سورۀ عنکبوت: آیه ٤٥، «همانا نماز بازدارندۀ از فحشا و منکر است».
مساجد به علت ویژگیهای خاصی که دارند، در حکومت اسلامی از اهمیت زیادی برخوردار میباشند. برخی از این ویژگیها عبارتند از:
1- مساجد محل عبادت و بندگی خدا هستند.
2- مساجد مرتبط با علما و روحانیون و حوزههای علمیه به عنوان مبلغان اسلام و معارف دینی میباشند.
3- مساجد پایگاههای سیاسی مذهبیای هستند که تعدادشان بسیار زیاد و در سراسر شهرها و محلهها و روستاها گسترده و پراکنده هستند. هیچ حزب و گروه و جریانی نیست که تا این اندازه دارای مقر و پایگاه باشد.
4- مردم مسلمان همه روزه یک یا چندبار در این پایگاههای اسلامی حضور پیدا میکنند و این هم باز پدیدهای است که در هیچ حزب و گروه و یا حرکتی در جهان سابقه ندارد.
5- مساجد پایگاهها و مقرهایی مستمر و مستقل هستند و به اشخاص یا جریان خاصی وابستگی ندارند. اشخاص میآیند و میروند، ولی مساجد همچنان هستند و انحلال و از بین رفتن ندارند.
6- مساجد پایگاهها و مراکزی مردمی هستند. چه از نظر ساخت و اداره و چه از نظر حضور در مسجد و بهرهگیری از فیوضات آن، مردم نقش اصلی و محوری را دارا میباشند.
7- مساجد محل روشنگری مردم و حرکت دادن آنان در راستای اهداف و برنامههای حکومت اسلامی میباشند.
مساجد به علت همین ویژگیهای مهمی که داشته و دارند، در دوران رژیم پهلوی مغضوب واقع شدند. فضا و جو اجتماعی را به گونهای درست کرده بودند که مساجد صرفاً به مسائل نماز و عبادت محدود بود. مساجد عمدتاً حالت خمود و جمود داشتند. غالباً از جوانان خبری در آنها نبود و به پایگاه پیرمردان و پیرزنان تبدیل شده بودند. اما به برکت انقلاب اسلامی، مساجد جایگاه اصلی خود را بازیافتند و فعالیت و نقش آنها توسعه بسیار زیادی یافت. این تحول از همان ماههای اوج مبارزه و انقلاب یعنی ماههای پایانی عمر رژیم پهلوی آغاز شده و در سالهای اولیه انقلاب به نقطه اوج خود رسید. توسعه نقش مساجد و بازیافتن جایگاه واقعی خود پس از انقلاب، مصادیق و مظاهر گوناگونی دارد که به چند مورد آن اشاره میکنیم:
1- در ماههای اوج انقلاب در سال 1357 مسجد به پایگاههای مبارزاتی و انقلابی تبدیل شد و با محوریت بخشیدن به مبارزه توانست رژیم پهلوی را از پای در آورد. در این رابطه امام خمینی(ره) میفرمایند:«این مساجد است که این بساط را درست کرد. این مساجد است که نهضت را درست کرد. در عهد رسولالله(ص) هم و بعد از آن هم تا مدتها مسجد مرکز اجماع سیاسی بود، مرکز تجییش جیوش بود. محراب یعنی مکان حرب، مکان جنگ، هم جنگ با شیطان و هم جنگ با طاغوت... ای ملت! مسجدهای خودتان را حفظ کنید. » (١)؛ «اسلام مساجد را سنگر قرار داد و وسیله شد از باب این که از همین مساجد، از همین جمعیتها، از همین جمعات، از همین جمعهها و جماعات، همه اموری که اسلام را به پیش میبرد و قیام را به پیش میبرد، مهیا باشد. »(٢)
2- هم در دوران مبارزه و هم پس از پیروزی انقلاب، مساجد به پایگاههای روشنگری و دادن آگاهیهای سیاسی اجتماعی به مردم مبارز و انقلابی تبدیل شدند. مسائل سیاسی انقلاب، منطقه و جهان، خطراتی که انقلاب را تهدید میکند، شناخت دشمنان داخلی و خارجی، راههای مقابله و ایستادگی در برابر دشمنان انقلاب و اسلام از جمله مسائلی بودند که در طی سالهای پس از انقلاب به صورت گسترده در مساجد مورد توجه قرار گرفته و مردم مسلمان ایران نسبت به آنها توجیه و آگاه شدند. بدین ترتیب عملاً مساجد از جنبه عبادی صرف خود خارج شده و علاوه بر آن (که البته حفظ آن هم لازم و ضروری بود)، جنبههای سیاسی و اجتماعی نیز پیدا کرد. در واقع مساجد به یک پایگاه تمام عیار سیاسی و انقلابی تبدیل شدند و این همان چیزی بود که مورد نظر امام راحل بود.
در این مورد حضرت امام(ره) میفرمایند: «مسجد و منبر در صدر اسلام مرکز فعالیتهای سیاسی بوده جنگهایی که در اسلام میشده است بسیاری از آن در مسجد طرحش ریخته میشد. »(٣) «مساجد بهترین سنگرها و جمعه و جماعات مناسبترین میدان تشکل و بیان مصالح مسلمین میباشند. امروز دولتها و سرسپردگان ابرقدرتها اگرچه به جنگ جدی با مسلمانان برخاستهاند... ولی هرگز جرذت و قدرت تعطیل مساجد و معابد مسلمین را برای همیشه ندارند و نور عشق و معرفت میلیونها مسلمان را نمیتوانند خاموش کنند.(٤) »
و در جای دیگر میفرمایند:«این مسجد الحرام و مساجد در زمان رسول اکرم (ص) مرکز جنگها و مرکز سیاستها و مرکز امور اجتماعی و سیاسی بوده. این طور نبوده است که در مسجد پیغمبر صلی الله علیه و آله همان مسائل عبادی نماز و روزه باشد. مسائل سیاسیاش بیشتر بوده. هر وقت میخواستند به جنگ بفرستند اشخاص را و بسیج کنند مردم را برای جنگها، از مسجد شروع میکردند این امور را. »(٥) به همین جهت است که حضرت امام تأکید میفرمودند:«امیدوارم که موفق به این امر بشوید و مساجدمان برگردد به حال مساجد صدر اول »(٦)
3- در راستای توسعه فعالیت های سیاسی اجتماعی مساجد پس از انقلاب، مساجد نقش حفاظت و حراست مردمی از انقلاب را در برابر دشمنان داخلی و خارجی بر عهده داشته است. جوانان پرشور و انقلابی با حضوری گسترده و شبانه روزی در مساجد و با آموزش های نظامی و آشنایی با سلاح و به کارگیری آن, به حفظ و حراست از انقلاب پرداختند. مخصوصاً در مقابل توطئههای عوامل بازمانده از رژیم منحط پهلوی و نیز گروههای منحرف و مفسد و منافقین که به دشمنی با مردم مسلمان و انقلابی به پاخاسته بودند، نقش بسیار مهمی ایفاء کردند.
4- شکلگیری بسیاری از انهادهای انقلابی نیز از مساجد بوده و هستة اولیه آنها از همین مساجد ریشه و نضج گرفته است. كمیتههای انقلاب اسلامی یکی از این موارد است.
5- همچنین در راستای توسعه فعالیتهای اجتماعی مساجد پس از انقلاب شاهد فعالیتهای گوناگون و گستردهای در زمینههای رسیدگی به امور ارزاق مردم، امور رفاهی و خدماتی، امور خیریه و رسیدگی به مشکلات مالی خانوادههای نیازمند و نیز فعالیتهای فرهنگی و هنری بودهایم.
6- یکی از مهمترین نقشهای مساجد پس از انقلاب، نقش بسیار تعیینکنندة آنها در دفاع مقدس و جنگ تحمیلی بوده است. نقش مساجد در این مورد از چند جهت قابل توجه است. اول این که مساجد در توجیه و روشنگری توده مردم نسبت به جنگ، علل تحمیل آن از سوی دشمنان انقلاب و اسلام، لزوم ایستادگی و مقاومت در برابر آن نقش مهمی ایفا کردهاند. دوم این که مساجد، جوانان را تشویق و ترغیب به رفتن به جبهههای نبرد حق علیه باطل میکردند. سوم این که مساجد فضای معنوی و روحیه شهادتطلبی را در جامعه در بین توده مردم، حفظ و تقویت میکردند. چهارم این که یاد و نام شهدا و آرمان آنها توسط مساجد زنده و حفظ میشد. پنجم این که در سازماندهی جوانان و توده مردم و اعزام آنان به جبهههای نبرد حق علیه باطل، مساجد نقش بسیار زیادی داشتند و بالاخره ششم این که، مساجد با بسیج کردن مردم محلی اعم از زنان و مردان در حمایت از پشت جبهه و تهیه لوازم و تدارکات مورد نیاز رزمندگان اسلام و راهاندازی و ادارة ایستگاههای صلواتی در جبههها نقش بسیار زیادی را بر عهده داشتند.
7- یکی از نقشهای اساسی و در عین حال ظریف و غیرمحسوس مساجد که در نظر اول به چشم نمیخورد، استفاده از آن به عنوان مقر پایگاههای مقاومت بسیج میباشد. با توجه به نقش بسیار مهم بسیج که در جای دیگر کتاب به آن خواهیم پرداخت، نیاز به مقرهای مردمی و در عین حال گستردة و پراکنده در اقصی نقاط کشور ربرای استقرار آن وجود داشت که این نیاز مبرم از طریق مساجد تأمین شد. با توجه به پراکندگی و حضور گستردة مساجد در همه نقاط شهری و روستایی و محلهها و نیز با توجه به مردمیبودن مساجد و امور آن و حضور روحانیت در تمامی آنها، بهترین و مناسبترین مکان برای استقرار بسیج، مساجد بود. امروز پایگاههای بسیج با مساجد کاملاً گره خورده و پیوند مستحکمی بین آنها به وجود آمده است. نقش اصلی در ادارة هر دو آنها نیز تودة مردم محلی میباشند. پیوستگی و همراهی مساجد و بسیج، در یکدیگر تأثیر متقابل دارد. بسیج بازوی نظامی مساجد در حفظ اسلام و انقلاب میباشد و مسجد نیز در هدایت دینی و حفظ سلامت بسیج و نیز حمایتهای انسانی و مادی از آن، نقش مهمی بر عهده دارد.
پی نوشت:
١- روح خدا در ولایت فقیه(مجموعه پیامهای امام خمینی ره)، ص ٧.
٢- صحیفه امام، جلد١٧، ص ٥٥ و ٥٦.
٣- صحیفه امام، جلد٨، ص ١٨٤.
٤- صحیفه امام، جلد ٢٠، ص ٣٣٨.
٥- آیین انقلاب اسلامی(گزیده ای از اندیشه و آراء امام خمینی ره)، ص ٣٣٨.
٦- صحیفه امام، جلد ١٧، ص ٤٨.
قرآن کلام الهی و کتاب آسمانی مسلمانان، همانند بسیاری از ارزشها و مقدسات اسلامی، در دوران رژیم دینستیز پهلوی مهجور و متروک بود. متأسفانه قرآن فقط محدود به قرائت در مجالس ختم و سر قبر اموات، سفرة عروسی، منزل نو و اسبابکشی و رد شدن از زیر آن برای رفتن به مسافرت بود. کلام الهی در زندگی مردم و مسائل سیاسی، حکومتی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی نقش چندانی نداشت. به ظاهر و تقدس اسمی قرآن بیش از محتوی و درونش توجه میشد. البته این وضعیت در مورد فضای عمومی جامعه و سیاست رژیم پهلوی مصداق داشت، ولی در میان خواص و متدینین، نگرش صحیحی نسبت به قرآن به عنوان دستورالعمل جامعه زندگی بشر وجود داشت و در حد مقدورات نیز به مفاد آن جامة عمل پوشانده می شد. اما جو عمومی جامعه نسبت به قرآن نادرست و دیدگاه و سیاست رژیم پهلوی نسبت به آن، نگرشی خصمانه و مسموم بود. به برکت پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تحولات چشمگیر و مهمی در امر توجه قرآن به وجود آمد. قرآن از انزوا و مهجوریت بیرون آمده و در عرصهها و ابعاد گوناگون زندگی مردم حضور پیدا کرد.
این تحولات در جنبههای مختلفی قابل بررسی است. تحولات فکری در نگرش به قرآن و آثار آن، فراگیری و آموزش و قرائت و حفظ قرآن کریم، برگزاری مسابقات قرآنی و تأسیس رادیو قرآن از جمله این دستاوردها و برکات میباشند.
مهمترین حوزه تحولات به وجود آمده در امر گسترش فرهنگ قرآنی و اهتمام به آن، تحولات مثبت فکری و اندیشهای مردم نسبت به قرآن است. در واقع نگرش و بینش و طرز تلقی مردم نسبت به قرآن، تغییر و تحول پیدا کرد. این تغییر نگرش بسیار ارزشمند و گرانبها بود. زیرا تا وقتی فکر و اعتقاد نسبت به موضوعی تغییر نکند، در حوزة عمل نیز تغییرات قابل توجهی صورت نخواهد گرفت. این تحول و تغییر نگرش موجب شد که:
1- برای مردم مشخص شود که قرآن کتاب تشریفاتی و مخصوص تلاوت بر سر قبر و سفرة عقد نیست. قرآن صرفاً برای خواندن و بوسیدن نیست. هر چند استفاده از قرآن در این موارد نیز خوب است، اما مهم این بود که مردم بفهمند قرآن فقط برای این موارد نیست.
2- مردم دریافتند که قرآن کتابی است که حاوی دستورالعمل جامع و کاملی برای زندگی بشر در همة ابعاد آن است. برای مردم مشخص گردید که قران کریم برای همة ابعاد زندگی بشر اعم از فردی، خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی ضابطه و دستورالعمل دارد. کلام الهی در همة این موارد تکالیف بشر را تعیین فرموده است. نمونة عملی اجتماعی و سیاسی این نگرش، در شکل و قالب حکومت اسلامی نیز نمایان شد. نظام جمهوری اسلامی ایران، نظامی مبتنی بر اعتقاد به وحی الهی و حاکمیت آن در همة ابعاد زندگی بشر و قوانین و مقررات مورد نیاز او، تعریف گردید.
قانون اساسی که بیانکنندة اصول کلی و چهارچوبههای نظام میباشد، در این رابطه در اصل دوم خود مقرر میدارد: «جمهوری اسلامی، نظامی است بر پایة ایمان به: 1- خدای یکتا (لا اله الا الله) و اختصاص حاکمیت و تشریع به او و لزوم تسلیم در برابر امر او 2- وحی الهی و نقش بنیادی آن در بیان قوانین...» اصولاً نظام اسلامی مبتنی بر کلیه اصول و مبانی اسلامی میباشد که کلیات و موارد عمده آن در خود کتاب آسمانی «قرآن» بیان شده است. بنابراین میتوان گفت در حقیقت نظام اسلامی ایران نظامی مبتنی بر قرآن (که همان وحی الهی است) میباشد.
3- تحول سوم در مردم این بود که بسیاری از آنان دریافتند که باید به فراگیری قرآن پرداخته و سپس به مفاد آن عمل کرد.
4- گرایش به سوی قرآن، عشق و علاقه و توجه به مفاهیم قرآنی و روحی الهی در بین مردم افزایش فراوانی یافت.
هر نوع مبارزه، قيام و انقلابي نيازمند انگيزه و دستاويزي نيرومند است تا به عنوان موتور و قوّۀ محركه، آن را به حركت اندازد. بدون وجود يك اهرم انگيزشي قوي و پشتوانۀ فكري و ايماني قدرتمند، نميتوان مبارزه را به پيش برد. در واقع رسيدن به مقصود و هدف و ايجاد انقلاب و دگرگونيّ مستلزم برخورداري از عامل تحريك و برانگيزندۀ قوي و مؤثر ميباشد.
هر يك از جريانات و نهضتهاي انقلابي، موضوع و عامل خاصي را به عنوان اهرم مبارزه و نيروي برانگيزنده انتخاب مي كنند و آن را به عنوان محور انگيزشي مبارزين و انقلابيون مورد استفاده قرار ميدهند. برخي انگيزههاي مادّي را اهرم مبارزه قرار ميدهند، نيروهاي انقلابي به طمع دستيابي به مادّيات و تنعّمات زندگي دنيوي اعم از رفاه، مسكن، نان و ... به قيام و مبارزه بر ميخيزند. برخي نهضتها، آزادي و آزاديخواهي را انگيزه مبارزه قرار ميدهند و با تحريك عواطف و احساسات آزاديخواهانۀ مردم و مبارزين، آنها را به قيام و انقلاب ميكشانند.
بعضي نيز، مليّت و ملي گرايي و عشق به وطن و خاكِ سرزمين و گذشتۀ تاريخي آن را اهرم مبارزه مي سازند و از اين طريق حس مليت و ملي گرايي مردم را تحريك كرده و مبارزه را به پيش مي برند. دستۀ ديگر، عامل و انگيزۀ قومي و نژادي را براي همبستگي نيروهاي انقلابي به كار گرفته و آن را مستمسك و دستاويز مبارزه قرار مي دهند. گروهي ديگر، از عوامل صنفي و قشري جامعه استفاده مي كنند، مثلاً انگيزۀ قيام خود را خوشبختي و حاكميت بخشيدن به قشر كارگر قرار ميدهند تودۀ مردم محروم و زحمتكش را بر عليه قشر مرفه جامعه بر ميانگيزند.
البته انگيزهها و عوامل محرك ديگري را نيز مي توان به اين ليست اضافه كرد، اما به همين مقدار اكتفا كرده و با اشاره به يكي ديگر از مهمترين عوامل و انگيزههاي حركتهاي عميق مردمي و انقلابي، به اين بحث خاتمه مي دهيم. اين عامل، انگيزۀ اسلامي يعني همان عاملي است كه در انقلاب بزرگ و جهاني ايران، نقش خود را بخوبي ايفاء كرد. محوريت بخشيدن به دين و مكتب اسلام و به كارگيري انگيزۀ اسلامي در مبارزه، سابقه درخشاني در تاريخ اسلام از ابتدا تا كنون داشته است. قيامهاي شيعي كه به تبعيت از قيام امام حسين(ع) و با الگو قرار دادن آن صورت گرفته است، در تاريخ انقلابهاي پرشور جهان از برجستگي خاصّي برخوردار ميباشد.
اما متأسفانه چشمهاي عبرت بين و دلهاي منصفِ كمي تا كنون شجاعت و جرأت آن را داشته اند تا به اين حقايق تاريخي اعتراف كنند. بي جهت نيست كه قبل از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، گروههاي مبارز بسياري مدعي بودند كه با انگيزه و هدف اسلام خواهي و محوريت بخشيدن به روحيه اسلامي، نميتوان به پيروزي رسيد و قدرت اسلام را در ايجاد انگيزۀ لازم براي رسيدن به مقصود كافي نميدانستند و جالب اين كه حتي برخي از آنها دين را به عنوان عامل بازدارنده و افيون توده ها مطرح مي كردند و معتقد بودند انگيزۀ ديني موجب سازش و تسليم به وضع موجود ميشود.
البته ممكن است برخي از اين جريانات و گروهها، به خاطر جهل و ناآگاهي از واقعيتها و قدرت معنوي اسلام چنين ادعا مي كردند. كما اين كه به خاطر ناآگاهي و خود كم بيني در بين برخي نيروهاي مسلمان و علما و روحانيون و بعضي حوزههاي علميه نيز، اين باور كه با قدرت ديني و اسلام ميتوان مبارزه كرده و به نتيجۀ دلخواه و پيروزي رسيد، وجود نداشته و يا نسبت به آن ترديدهاي جدّي وجود داشت و به همين جهت برخي از آنان با حركت حضرت امام(ره) مخالفت كرده و يا حداقل همراهي لازم را نداشتهاند.
اين ناباوري و خودكمبيني در بين بسياري از گروههاي مبارز و مسلمان غير ايراني كه در سراسر جهان به مبارزه مشغول بودند، وجود داشت. تا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، آنان به اين نيزو و پتانسيل قوي موجود در دست مسلمانان آگاهي و شناخت كافي نداشتند و لذا از انگيزههاي ديگري استفاده ميكردند.
پيروزي انقلاب اسلامي ايران نه تنها از نظر تئوري، بلكه عملا اثبات كرد كه انگيزه هاي غير ديني و غير اسلامي كارايي لازم را نداشته و انگيزهاي ناكافي براي رسيدن به سر منزل مقصود، مخصوصاً براي نيروهاي مبارز مسلمان ميباشند. اين انقلاب تأييدي بر قدرت فوقالعادۀ انگيزۀ اسلامي و خط بطلاني بر ساير انگيزهها بود.
در اين مورد بنيانگذار انقلاب اسلامي ايران و اثات كننده «باور قدرت ديني» يعني حضرت امام خميني (ره) مي فرمايند:«آنهايي كه خيال مي كردند با اسلامي نميشود مردم را به حركت در آورد، فهميدند كه همۀ تحريكها از اسلام است. قرآن كتاب تحرك است، جنبش است.»(١) «اين قدرت اسلام بود كه با دست خالي يك ملتي را بر يك دولت غاصب بزرگ و ابرقدرتهاي بزرگ عالم غلبه داد.»(٢) ، «اين تحوّلي كه الان در كشور ما هست ، همهاش روي اين مقصد است كه از اوّل فريادشان بلند بود كه ما اسلام را مي خواهيم ، طاغوت را نمي خواهيم.»(٣)
پيروزي انقلاب اسلامي با انگيزههاي ديني و اثبات توانايي اسلام در مبارزه و انقلاب، بر كل جهانيان مخصوصاً مسلمانان و حركتهاي اسلامي تأثير بسزايي داشته و آنان را به اين باور و اعتقاد رهنمون ساخته است. در اين جا صرفاً به چند مورد از زبان خود آنان اشاره مي كنيم:فيدل كاسترو رهبر كوبا گفته است: «پس از فروپاشي شوروي سابق به صحّت توصيههاي آيت اللّه خميني به گورباچف پي بردم و معتقدم مدل قرآني رهبر فقيد ايران بايد به جاي مدلهاي غربي در دستور كار برنامههاي جهاني قرار گيرد.»(٤)
حبيب شطي دبير كلّ كنفرانس اسلامي مي گويد: «انقلاب اسلامي يكي از حوادث مهم اين قرن است و به همه نشان داد كه اسلام چقدر قدرتمند است. انقلاب ايران توانسته است يكي از نيرومندترين رژيمهاي سلطنتي را سرنگون كند.»(٥)
شهيد فتحي شقاقي رهبر سابق جنبش جهاد اسلامي فلسطين مي گويد: «تأثير انقلاب اسلامي به رهبري امام فقيد، در فلسطين قويتر از هر مكان ديگر بود، چرا كه مسلمانان در فلسطين در حالي كه تحت اشغال وحشيانۀ صهيونيستي به سر ميبرند، نا اميدتر و فروپاشيدهتر از تمامي ملل مسلمان بودند. امام آمد تا به آنها اميد بدهد و تأكيد نمايد كه دگر باره امت مي تواند با الهام گيري از اسلام به پا خيزد. اسلام ميتواند پيروز شود و حكومت خود را برقرار سازد.»(٦)
شيخ اسعد تميمي يكي از رهبران فلسطيني ميگويد: «تا زمان انقلاب ايران، اسلام از عرصه نبرد غايب بود. حتي در عرصه واژگان مثلا به جاي «جهاد» از كلماتي همچون «نضال» و «كفاح» استفاده ميشد. انقلاب ايران واقعيت قديمي «اسلام راه حل و جهاد وسيله اصلي است» را به سرزمين فلسطين وارد كرد.»(٧)
دكتر زياد ابوعمرو در كتاب جنبشهاي اسلامي در فلسطين مي گويد: «از ابتدا بنيانگذاران جهاد اسلامي فلسطين تلاش كردند تا از دروس انقلاب اسلامي در ايران الهام گيرند و تلاش كردند تا آن را به روش فلسطين نيز تطبيق دهند... انقلاب اسلامي ايران تأكيد كرد كه اسلام تنها راه حل است و جهاد مناسبترين اسلوب است.»(٨)
شيخ عبداللّه شامي سخنگوي جهاد اسلامي فلسطين در گفتگويي ، يكي از علل گرايشات اسلامي دوبارۀ مردم فلسطين در مبارزه را تأثير انقلاب اسلامي ايران عنوان مي كند و اضافه مينمايد «وقتي مردم ديدند بر اساس انديشههاي قومي، ملي، ماركسيستي يا كمونيستي مبارزه كردن، دستاوردي ندارد، دريافتند كه انقلاب ديگري جز اسلام ندارند.»(٩)
و بالاخره خبرگزاري آسوشيتد پرس در تاريخ 14/3/1368 چنين گزارش مي كند:«آيت اللّه خميني يك شاه را سرنگون كرد، يك ابرقدرت را مبهوت نمود و با پيام وحدت و قدرت اسلامي خود، جهان را تكان داد.»(١٠)
پی نوشت:
1- در جستجوي راه از كلام امام، دفتر دهم ، صفحه 134.
2- همان، صفحه 155.
3- همان، صفحه 156.
4- نشريه داخلي نگرشي بر تحوّلات سياسي سازمان عقيدتي سياسي نيروي انتظامي، شماره 67- 66، صفحه 40.
5- انقلاب اسلامي ايران در چشم انداز ديگران، صفحه 107.
6- دكتر زياد ابو عمرو، جنبشهاي اسلامي در فلسطين، پيش درآمد.
7- جميله كديور، رويارويي انقلاب اسلامي ايران و آمريكا، صفحه 113.
8- دكتر زياد ابوعمرو، جنبشهاي اسلامي در فلسطين، صفحه 95.
9- جميله كديور، انتفاضه حماسه مقاومت فلسطين، صفحه 212.
10- موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره)، بازتاب رحلت بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، صفحه 95.
قبل از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، كشورهاي مختلفي در جهان ادعاي اسلامي بودن و ادارۀ كشور بر اساس شريعت اسلام را داشتند. بخش عمدهاي از اين كشورها در محدودۀ جغرافيايي خاورميانه و مخصوصاً در حاشيۀ جنوبي خليج فارس به سركردگي عربستان سعودي بودند. در ميان آنها عربستان ادعاي داشتن چهرۀ اسلاميتري نسبت به ساير كشورها داشت و به عنوان الگو و نمونۀ اصلي، و قدرتمندتر از ساير كشورهاي اسلامي مطرح بود. حكام عربستان خود را به عنوان خادم الحرمين و واليان اسلامي معرفي ميكردند.
اين گونه كشورها كه مدعي حكومت اسلامي بودند، داراي ويژگيهاي مشابه و نقاط اشتراك بسيار بودند. اين خصوصيات و ويژگيها عبارت بودند از:
1- در اين كشورها پوسته و ظاهري از اسلام، آن هم صرفاً در برخي حوزههاي زندگي فردي و اجتماعي تجلّي و بروز داشت. از حقيق اسلام و حاكميت آن در همه ابعاد زندگي فردي و اجتماعي خبري نبود. دين در حوزۀ سياست، حكومت، اقتصاد، روابط خارجي، زندگي اجتماعي، فرهنگ جامعه، آموزش و تربيت، قوانين و مقررات گوناگون، نقش و جايگاهي نداشت.
2- حكومت اسلامي ادعاييِ آنان بدون خواست و رأي و نظر مردم شكل گرفته و بر آنان تحميل شده بود. اكثريت توده مردم در تشكيل حكومت هيچ گونه تقش انتخابي و تأسيسي نداشتند.
3- رهبران حكومتهاي مدعي اسلامي، افرادي فاسد، خوشگذران، راحت طلب، ثروتاندوز و شهوتران بودند و از تقوي و تدين و علم و دانش لازم كه مورد نياز رهبري جامعه اسلامي بود، هيچ گونه بهرهاي نداشتند.
4- حكومت اسلامي آنان همراه با دوستي و عشق و علاقه به قدرتهاي استكباري غربي همراه بود. حكومتشان با مسلمانان واقعي، دشمن و با دشمنان كينه توز اسلام و مسلمين، دوست و صميمي بود.
5- حكومت آنان به رژيم صهيونيستي اشغالگر قدس كه سرزمين مردم مسلمان فلسطين را غب و آنها را آواره كرده و تعداد زيادي از مسلمانان را در طي سالها به خاك و خون كشيده و شهيد و معلول كرده بود، دست دوستي و تفاهم داده بودند.
6- اسلام و حكومت آنها همراه با فحشاء و منكرات اجتماعي و مشروبخواري و انجام انواع فسق و فجور و رسميت بخشيدن به آنها بود.
7- در حكومت آنها از اخلاص و معنويت و تكيه بر قدرت لايزال الهي و اسلام خبري نبود، بلكه متّكي بر غرب و دشمنان اسلام بوده و پايداري قدرت خود را از آنها ميدانستند.
8- حكومت آنان نوعي حكومت ديكتاتوري بر عليه مردم بود و از آزادي خبري نبود.
9- استقلال از نظر حكومت آنها مفهومي نداشت و وابستگي حكومت و حكام آن به استكبار غرب – محصوصاً آمريكا – جزء لاينفك و غير قابل سياست خارجي آنها بود.
10- رهبري حكومت اسلامي مورد ادعاي آنان، اغلب موروثي و سلطنتي بود و افراد خارج از خانوادۀ سلطنتي شايستگي و حقّ دستيابي به اين مقام را نداشتند.
يكي از مسائل بسيار تلخ و تأسف بار تاريخ اسلام از زمان غيبت كبراي امام زمان(عج) تا كنون، انزوا و عزلت اسلام و تشيّع بوده است. دين ستيزي مخصوصاً ستيز با دين اسلام و مذهب تشيّع در طول تاريخ اسلام، از سوي دشمنان آن به عنوان يك سياست محوري و حركت جدّي دنبال شده است متأسفانه تلاش گستردۀ دشمنان در جهت حذف اسلام و تشيّع از صحنه زندگي بشري و جوامع انساني مخصوصاً در عرصۀ حكومتها، به نتيجه رسيده بود.
هر چند در حوزۀ ستيز با دين، نسبت به اديان ديگر، غالباً اسلام به عنوان محور اصلي دين ستيزي در جهان مورد توجه قرار داشت، ليكن در بين مذاهب و فرق اسلام نيز، پيكان و نوك تيز حمله كينه توزان متوجه مذهب تشيّع و شيعيان بوده است. و اين به خاطر آگاهي كامل دشمن از قدرت و روحيۀ سلحشوري و مبارزاتي شيعيان در طول تاريخ نعضتها و حركتهاي شيعي است. ستيز با اسلام و تشيّع مخصوص و محدود به قلمرو كشور ايران نبوده است، زيرا دين اسلام و مذهب تشيّع، جهاني بوده و مخاطبين آن كلّيۀ افراد دنيا ميباشند.
تا قبل از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي ايران، اسلام و تشيّع نه تنها حضوري مؤثر در عرصۀ حكومت و حاكميت نداشت، بلكه بسياري از ابعاد و احكام آن نيز مطرود و منزوي شده بود. هرچندجلوههايي از آن ظهور و بروز داشت، اما اين موارد بسيار محدود و ناچيز بود. اسلام و قوانين و احكام گسترده و همه جانبۀ آن حتي در بين خود مسلمانان صرفاً در برخي از امور زندگي آنان حضور و نقش داشت و به عنوان موضوعي فرعي، و محدود به عبادات فردي و آداب و رسول مذهبي بود.
امام خميني(ره) در مورد عزلت و به انزلوا كشيدن اسلام تا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، در يكي از سخنرانيهاي خويش در سال 1358 فرمودند:«اسلام داشت منسي ميشد، اسلام را داشتند منهدم ميكردند، قرآن را داشتند زير چكمهها از بين مي بردند. قيام شما جوانهاي ايران، قيام شما ملّت ايران كه قيام الهي بود، نهضت الهي بود، قرآن را زنده كرد، حيات تازه به اسلام بخشيد»(١)
دين ستيزي و به انزوا كشيدن اسلام و تشيّع در همه نقاط دنيا در دستور كار دشمنان كينه توز و استكباري بوده است، اما در كشور مسلمان نشين ايران اين توطئه به صورت فزايندهاي از سوي رژيم منحوس پهلوي و حاكمان بيدين آن، دامن زده ميشد. ابعاد اين دين ستيزي و به انزوا كشيدن آن در دوران سلطنت پهلوي به قدري گسترده و همه جانبه بود كه شرح آن، خود نيازمند كتابي مفصل و جداگانه است و از حوصله اين مقال خارج ميباشد.
تلاش در جهت حذف اسلام از همۀ ابعاد زندگي فردي و اجتماعي مردم مسلمان ايران، غيراسلامي كردن قوانين و مقررات كشور، سپردن پستهاي كليدي حكومت به دست افراد ناصالح و ضد دين، ترويج بهائيت(٢)، حذف اسلام از دانشگاهها و مدارس، به تمسخر گرفتن معارف و احكام اسلامي، حذف اسلام از صحنه اجتماعي با دامن زدن به مسائل ملي و ملي گرايي(٣) و حتي ستيز با آثار و مظاهر ديني در امور جزئي و شكلي مانند تغيير مبدأ تاريخ كشور(٤) و بيحرمتي به مناسبتهاي مذهبي(٥) جزء برنامهها و اقدامات مستمر رژيم منحط پهلوي بوده است.
پيروزي انقلاب پربركت اسلامي ايران نه تنها در داخل كشور به ستيز با دين پايان داد، بلكه اضافۀ بر آن موجب احياء و عظمت اسلام و تشيّع نيز گرديد. البته آثار احياء مجدّد اسلام و تشيّع ديگر محدود به داخل كشور نبود، بلكه جنبۀ جهاني داشته و در سراسر گيتي براي اسلام و تشيّع، عزّت و افتخار آفريد و يكبار ديگر باعث مجد و عظمت اسلام شد. تشكيل مجمع جهاني اهل بيت به دستور مقام معظّم رهبري حضرت آيت اللّه خامنهاي نيز موجب شناسايي هر چه بيشتر مذهب انقلابي تشيّع و عزّت و افتخار آن در سراسر جهان گرديد.
در اين مورد حضرت آيت اللّه العظمي فاضل لنكراني از مراجع تقليد برجسته جهان تشيّع مي فرمايند:«بزرگترين دستاورد انقلاب اين بود كه امام (قدّس سرّه) شيعه را براي اوّلين بار به دنيا معرفي كرد و تا آن زمان شيعه به دنيا معرفي نشده بود. شايد صدي نود دنيا اصلا از مذهبي و مكتبي به نام تشيّع اطلاعي نداشتند ولي اين انقلاب امام، سبب شد كه مسأله تشيّع در همۀ دنيا مطرح شود.»(٦)
براستي اين دستاورد جهاني انقلاب اسلامي ايران موجب احياء مجدّد اسلام در سراسر جهان شد، امام خميني (ره) در يكي از سخنرانيهاي خويش در سال 1361فرمودند:«آنچه ما به دست آورديم اين است كه ما اسلام را در اين جا زنده كرديم. پيشتر اسمي از اسلام بود و ليكن اسلام اصلش نبود؛ يعني اصلش دعوا با اسلام بود، مي خواستند اسلام زدايي كنند.»(٧)
زنده شدن هويّت اسلامي يكي از مهمترين دستاوردهاي انقلاب اسلامي بوده است. اهميّت اين دستاورد در حدي است كه رهبر معظّم انقلاب حضرت آبت اللّه خامنهاي آن را يكي از دو كار بزرگ انقلاب معرفي كرده اند. ايشان در اين زمينه مي فرمايند:«انقلاب اسلامي در حقيقت دو كار بزرگ را انجام داده است كه يكي تشكيل نظام اسلامي و ديگري زنده كردن هويّت اسلامي در دنيا است.»(٨)
اين دستاورد جهاني، واقعيّتي است كه ممورد تأكيد بسياري از شخصيتهاي انقلابي و مملكتي كشورهاي ديگر نيز قرار گرفته است و ما صرفاً به چند مورد آن اشاره مي كنيم. احمد بن بلا نخستين رئيس جمهور الجزاير پس از انقلاب اين كشور، در اين مورد چنين ميگويد: «انقلاب اسلامي ايران حيثيت اسلامي را به او بازگرداند... ملل عرب بايد زنده شدن اسلام را در قرن بيستم مديون انقلاب اسلامي ايران باشند. اين اسلامي كه دنياي عرب را به اجبار دگرگون خواهد ساخت... امروز آواي نهضت خميني در دور افتادهترين نقاط جهان اسلام به گوش ميرسد. در دور افتادهترين قبايل صماري آفريقا سخن از روحي تازه است كه انقلاب ايران در قرن بيستم به اسلام داده است.»(٩)
وزير تعليمات و امور مذهبي الجزاير نيز چنين ميگويد: «آيت اللّه خميني اعتبار اسلام را در نظر ملل اسلامي و غير اسلامي بازگردانيد. امام خميني تجسم زندهاي از حضرت علي (ع) است.»(١٠)
در اين مورد احمد جبريل دبير كلّ جبهه خلق براي آزادي فلسطين مي گويد: «امام خميني در جهاني كه دو ابرقدرت شوروي و آمريكا حاكم بود، توانست دولت جمهوري اسلامي ايران و نهادهاي آن را پايه ريزي كند. امام خميني توانست اسلام واقعي را به جهانيان نشان دهد و در اوج قدرت امپرياليسم، موفق شد انقلابي اسلامي منحصر بفرد را در پايان قرن بيستم به پيروزي برساند.»(١١)
مطبوعات پرتيراژ و رسانههاي مهم جهاني نيز در اين مورد مطالب زيادي نوشتهاند. روزنامه پرتيراژ ژاپن تايمز: «امام خميني توانست دنياي اسلام را به لرزه در آورد و هر دو ابرقدرت را به مبارزه بطلبد» (١٢) هفته نامه اردو زبان هجوم: «امام خميني به اسلامي كه در چند صد سال گذشته منجمد شده بود، روح تازهاي بخشيد و با ايمان و تلاشهاي بيدريغ خود، غرور غرب را پايمال كرد و ابرقدرتهاي شرق و غرب را به ذلّت و خواري كشاند و نشان داد كه اسلام داراي بزرگترين قدرت است.»(١٣) هفته نامه اشپيگل آلماني در سال 1371: «اسلام، مبارزترين مذهب دنيا با انرژي انقلابي خود 2/1 ميليارد مسلمان را برانگيخته است. در حال حاضر اسلام نيروبخشترين و باقدرتترين مذهب موجود در دنيا است.»(١٤)
پی نوشت:
1.در جستجوي راه از كلام امام، دفتر دهم، صفحه 378.
2. در اين مورد ارتشبد سابق حسين فردوست نزديكترين دوست شاه، از كودكي تا سقوط و محرم اسرار دربار مي نويسد: «يكي از فرقههايي كه توسط اداره كل سوم ساواك با دقّت دنبال ميشد، بهائيت بود. شعبه مربوطه بولتنهاي نوبهاي سه ماه تنظيم مي كرد كه يك نسخه از آن از طريق من به اطلام محمد رضا ميرسيد. اين بولتن فراماسونري بود. محمدرضا از تشكيلات بهائيت و بخصوص افراد بهائي در مقامات مهم و حساس مملكتي اطلاع كامل داشت و نسبت به آن حسن ظن نشان ميداد. اصولا رضا خان نيز با بهائيت روابط حسنه داشت تا حدي كه اسداللّه طنيعي را كه يك بهائي طراز اوّل بود، آجودان مخصوص محمدرضا كرد كه بعدها به وزارت جنگ و وزارت خواربار رسيد. ولي نفوذ اصلي بهائيت در دوران عبدالكريم ايادي بود. ايادي از خانواده طراز اوّل بهائيت بود. ايادي با نفوذي كه نزد محمد رضا كسب كرد، بهائيها را به مقامات عالي رساند. او مسلّماً در رسانيدن امير عباس هويدا (كه بهائي بود) به نخست وزيري نقش اصلي را داشت. در زمان هويدا ديگر كار بهائيها تمام بود و مقامات عالي مملكت توسط آنها به راحتي اشغال مي شد... محمدرضا نه تنها نسبت به نفوذ بهائيها حساسيت نداشت بلكه خود او صراحتاً گفته بود كه افراد بهائي در مشاغل مهم و حساس مفيدند چون عليه او توطئه نمي كنند. بهائياني كه به مقامات حساس مي رسيدند از موقعيت خود براي ثروتمند شدن جامعه بهائيت استفاده ميكردند تا از اين طريق اقتصاد مملكت را به دست گيرند. بهائياني كه ميشناختم همه بسيار ثروتمند بودند... در زمان حاكميت ايادي بود كه بهائيها در مشاغل مهم قرار گرفتند و در ايران بهائي بيكار وجود نداشت. در دوران ايادي تعداد بهائيهاي ايران به سه برابر رسيد.» (به نقل از كتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوي ، جلد 1، صفحات 374 و 202.)
3. براي مثال شاه در موضعگيري خود به قصد حذف اسلام از امور كشور در مراسم رسمي پنجاهمين سالگرد بنيانگذاري سلسله خود با صراحت گفت: «من اعلام مي كنم كه ما سلسله پهلوي، به چيزي جز ايران عشق نمي ورزيم و براي چيزي جز حرمت ايرانيان تعصب نداريم و وظيفهاي جز خدمت به كشور و مل،ت خود نمي شناسيم.» (به نقل از كتاب رويارويي انقلاب اسلامي ايران و آمريكا، صفحه 44.)
4. در راستاي اسلام زدايي، زژيم پهلوي در سال 1355 هجري شمسي، تاريخ رسمي ايران را به شاهنشاهي (2535شاهنشاهي) تغيير داد.
5. مثلا در اين مورد، علم وزير دربار شاه در خاطرات 20 دي 1348 خود مي نويسد: «در شام شاهانه حضور به هم رساندم. ملكه مادر پيشنهاد كرد كه بهتر است امسال مراسم سلام نوروز لغو شود چون با دهۀ عاشورا مصادف شده. پيشنهاد چرتي بود ولي ترسيدم مبادا جدّي تلقي شود. معمولا در اين قبيل مراسم سكوت اختيار مي كنم ولي امشب با گستاخي دخالت كردم. پرسيدم منظور عليا حضرت چيست؟ ما كه نمي توانيم سنتهاي ملي را بابت مراسم بيمعني كنار بگذاريم . حتي اگر نوروز با روز عاشورا هم مصادف شود، مراسم سلام بايد همچنان برگزار شود.» به نقل از كتاب گفتگوهاي من با شاه (خاطرات محرمانه علم)، صفحه 191.
6. روزنامه جمهوري اسلامي، مورخ 16/ 6/ 1378.
7. صحيفه امام، جلد 17، صفحه 170.
8. خطبۀ نماز جمعه تهران، مورخ 20/11/74.
9. جميله كديور، رويارويي انقلاب اسلامي ايران و آمريكا، صفحه 123.
10. جميله كديور، رويارويي انقلاب اسلامي ايران و آمريكا، صفحه 122.
11. ضميمه روزنامه اطلاعات، مورخ 29/3/1378.
12. مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره)، بازتاب رحلت بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، صفحه 29.
13. ويژه نامه روزنامه جمهوري اسلامي، مورخ 10/7/1378.
14. نشريه داخلي نگرشي بر تحوّلات سياسي سازمان عقيدتي سياسي نيروي انتظامي، شماره 14، صفحه 22.
پایگاه فرهنگی اطلاع رسانی راسخون
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}